جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اکباح

اکباح

اکباح
لگام بازکشیدن ستور را تا بازایستد از رفتن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

اشباح

اشباح
جمع شبح، تن ها، تاردیسان (تاردیس شبح)، سایه ها، سیاهی ها: سیاهی از دور جمع شبح. تنها کالبدها، سایه ها، سیاهیها که از دور دیده شود
فرهنگ لغت هوشیار