جدول جو
جدول جو

معنی البا

البا
خوراکی که از دل و جگر خرد شده با روغن، پیاز داغ، رب و غیره درست می کنند، قلیه پوتی، حسره الملوک
تصویری از البا
تصویر البا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با البا

البا

البا
جمع لبیب، خردمندان، پرمغزان، نوعی خوراک که عبارتست از دل و جگر قیمه کشیده و در روغن بریان کرده، حسره الملوک، قلیه پوتی
فرهنگ لغت هوشیار

البا

البا
قلیۀ پوتی را گویند و آن دل و جگر قیمه کشیده در روغن بریان کرده باشد و حسرهالملوک همانست. (برهان). طعامی است ترکان را. (انجمن آرا) :
رویت چو یکی کاسۀ اکرا شده واژنگ
وز کاج قفا گشته برنگ شش البا.
سوزنی (از آنندراج).
تا روی پرآژنگ و قفای تو بدیدند
میرند همه خلق ز البا و ز اکرا.
سوزنی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

البا

البا
به لغت زند و پازند بمعنی شیر باشد که عربان لبن گویند.
لغت نامه دهخدا

احبا

احبا
جمع حبیب حبیبان دوستان: (درد احبا نمی برم به اطبا) (سعدی)
احبا
فرهنگ لغت هوشیار

الیا

الیا
الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
الیا
فرهنگ نامهای ایرانی

الوا

الوا
ستاره، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی و نیزه دار رستم پهلوان شاهنامه
الوا
فرهنگ نامهای ایرانی