جدول جو
جدول جو

معنی اقه - جستجوی لغت در جدول جو

اقه(اَقْهْ)
فرمانبرداری و اطاعت. و این مقلوب قاه است. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اقه
آدم سبک عقل، هفت خط و مکار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقل
تصویر اقل
کمتر، اندک تر، کمترین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افقه
تصویر افقه
فقیه تر، داناتر، دانشمندتر، داناتر در علم فقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابه
تصویر ابه
آلاچیق، نوعی از خیمه یا خانۀ چوبی و سایبانی از برگ و ساقۀ درختان که در باغ یا صحرا درست کنند، الاچق، الجوق، الچوق،
جایی که طایفه ای چادرهای خود را برپا ساخته و در آنجا زندگی می کنند،
کنایه از طایفه، ایل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اله
تصویر اله
خدا، ایزد، معبود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اپه
تصویر اپه
در شمشیر بازی، شمشیری به طول ۱۱۰ سانتی متر با تیغۀ سه گوش و شیاردار. شمشیربازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امه
تصویر امه
کنیز، کنیزک
فرهنگ فارسی عمید
وسیله ای با تیغۀ نازک فلزی دندانه دار و دستۀ چوبی یا فلزی که برای بریدن چوب، فلزات و مانند آن به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقچه
تصویر اقچه
آقچه، سکۀ سیم یا زر، پول طلا یا نقره، زر یا سیم مسکوک، اخچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشه
تصویر اشه
صمغی زرد رنگ و تلخ مزه شبیه کندر که در طب قدیم برای دفع سنگ کلیه و درد مفاصل به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
(اَ هََ)
چیره تر و قاهرتر. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِمْ مَ)
حالت و راه شریعت.
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ)
سپید تیره رنگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اقیه
تصویر اقیه
قریب 7 مثقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقل
تصویر اقل
کمتر و اندکتر
فرهنگ لغت هوشیار
ماست بندی درآمیختن کشک خوراندن ماست کشک: پینو (قرت ترکی) کشک پینو ماستینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوقه
تصویر اوقه
گروه مردم مغاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوه
تصویر اوه
آه، آوه خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقهر
تصویر اقهر
چیره تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشه
تصویر اشه
اشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازقه
تصویر ازقه
جمع زقاق، کوچه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقه
تصویر ارقه
دریده پررو عرقه شخص سرد و گرم روزگار چشیده و نادرست جسور و دریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقهب
تصویر اقهب
سپید چرک سپید تیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اچه
تصویر اچه
برادر بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اله
تصویر اله
((اِ لا هْ))
خدا، خداوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امه
تصویر امه
((اَ مَ یا مِ))
پرستار، کنیز، خادمه. ج، اماء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارقه
تصویر ارقه
((اَ قِ))
حیله گر، هوشیار، زرنگ، عرقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقل
تصویر اقل
((اَ قَ لّ))
کمتر، اندک تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افقه
تصویر افقه
دانشمندتر، داناتر، فقیه تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اره
تصویر اره
((اَ رِّ))
ابزاری است برای بریدن چوب یا فلز که از آهن و به شکل تیغه بلند و باریک و دندانه دار و تیز ساخته شده است
اره دادن و تیشه گرفتن: کنایه از بگومگو کردن، کلنجار رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اره
تصویر اره
((اَ رُِ زَ))
تیززبان، زبان دراز، بهتان گوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اچه
تصویر اچه
((اَ چِ))
برادر بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اله
تصویر اله
خدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقل
تصویر اقل
کمتر
فرهنگ واژه فارسی سره