جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اله

اله

اله
هیئت نالندگی. (منتهی الارب). نوعی از نالیدن. اَل ّ بمعنی نالیدن بیمار و بنای نوع از آن قیاساً اِلَّه است.
لغت نامه دهخدا

اله

اله
پرستیده. بمعنی مألوه است، و هر پرستیده اله باشد نزد پرستندۀ آن. (منتهی الارب) (آنندراج). معبود مطلقاً، بحق یا بباطل. ج، آلِهَه. (از اقرب الموارد) :
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند
که یکی هست و هیچ نیست جزاو
وحده لااله الاهو.
هاتف.
، خوار داشتن و حقیر شمردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پست شمردن کسی را، خمیدن بر زمین از گرانی. (منتهی الارب) (آنندراج). متمایل شدن بزمین بسبب سنگینی. (از اقرب الموارد) ، گرفتن مردی را و گذاشتن بر وی دیگری را تا وی را مقاتله کند. (از منتهی الارب) (از آنندراج). گرفتن یکی از دو مرد را و ترک کردن دیگری را که با وی جنگ کند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اله

اله
نام شهری قدیم در لوکانی از کشور ایتالیا، این شهر کلنی اهالی فوسه ووطن زنون و پارمنید بود و فلاسفۀ ایلیون بدین شهرمنسوبند. و رجوع به ایران باستان ص 846 و 861 شود
لغت نامه دهخدا

اله

اله
امان و زنهار دادن. پناه دادن. (ذیل اقرب الموارد) (اقیانوس). و رجوع به اَلَه شود
لغت نامه دهخدا

اله

اله
ماشیه که چراگاه آن دور باشد. ج، اُلَل. (منتهی الارب). چارپایی که چراگاه آن دور است. (از اقرب الموارد) ، باز کردن گوشت از استخوان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

اله

اله
نیزۀ سخت کوتاه. (مهذب الاسماء). ج، اَل ّ، اِلال. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (ذیل اقرب الموارد). نیزۀ کوچک که پیکان آن پهن باشد. (منتهی الارب). سلاح جنگی آهنین که کوتاه و سر آن تیز است. (از اقرب الموارد). ورجوع به آله شود.
لغت نامه دهخدا