جدول جو
جدول جو

معنی ابه

ابه
آلاچیق، نوعی از خیمه یا خانۀ چوبی و سایبانی از برگ و ساقۀ درختان که در باغ یا صحرا درست کنند، الاچق، الجوق، الچوق،
جایی که طایفه ای چادرهای خود را برپا ساخته و در آنجا زندگی می کنند،
کنایه از طایفه، ایل
تصویری از ابه
تصویر ابه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ابه

ابه

ابه
ننگ و گویند خشم. (مهذب الاسماء). ننگ و رسوائی. (منتهی الارب). آنچه از او شرم دارند
لغت نامه دهخدا

ابه

ابه
مخیم و طائفه و ایلی از ترک:
ای بیوک اُبّه و کیخای ده
دبّه آوردم بیا روغن بده.
مولوی
لغت نامه دهخدا

ابه

ابه
نام شهریست به افریقیه از ناحیۀ اُرِبس و میان آن و قیروان سه روزه راه باشد. این شهر بکثرت فواکه مشهور و بدانجا زعفران زرع شود و از آن بلد است، ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبدالمعطی بن احمد انصاری اُبّی و او از ابی حفص عمر بن اسماعیل برقی روایت کند و از او ابوجعفر احمد بن یحیی الجارودی به مصر روایت آرد. و نیز از آنجاست ابوالعباس احمد بن محمد الابّی ادیب و شاعر. وی به یمن مسافرت کرد و در آنجا درک صحبت الوزیر العیدی کرد و به مصر بازگشت و در آنجا اقامت گزید و هم در مصر به سال 598 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان یاقوت). و رجوع به مراصدالاطلاع و روضات الجنات ص 330 س 39 شود
لغت نامه دهخدا

ابه

ابه
جزیره ای است از گنگ بار یونان بمغرب شبه جزیره یونان در دریای اژه که بقرون وسطی آنرا نگروپن مینامیدند و کرسی آن کالسیس است، دارای 18000 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

ابه

ابه
در بعض اعلام ترکی این کلمه چون مزید مؤخری آمده است و نمیدانم معنی آن چیست، اگر حرف اول آن مضموم باشدشاید همان کلمه اُبه بمعنی ایل و طائفه و مخیم ایل یا طایقه باشد: آی ابه. ارسلان ابه. بک ابه. قتلغابه
لغت نامه دهخدا

ابل

ابل
اشتران تک ندارد مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. نامی است جمله اشتران را اشتران بیش از دو (جمع بی مفرد یا اسم جنس به اعتبار وضع نه استعمال)، ابر حامل باران
فرهنگ لغت هوشیار