دهی است از دهستان کاغه بخش دورود شهرستان بروجرد. محلی جلگه و معتدل است. و 350 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) ، پردازنده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء) ، فارغ. (یادداشت دهخدا). فارغ از کار. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان کاغه بخش دورود شهرستان بروجرد. محلی جلگه و معتدل است. و 350 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) ، پردازنده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء) ، فارغ. (یادداشت دهخدا). فارغ از کار. (ناظم الاطباء)
بلندکننده. (آنندراج). بالاکننده و افرازنده. (ناظم الاطباء) : خداوند خورشید و گردنده ماه فرازندۀ تاج وتخت و کلاه. فردوسی. فروزندۀ اختر کاویان فرازندۀ تخت و بخت کیان. فردوسی. - برفرازنده، فرازنده. آنکه چیزی را چون درفش و جز آن افراشته سازد و برپا کند: که ای برفرازندۀ آسمان به جنگش گرفتی به صلحش بمان. سعدی. - سرفرازنده، سرفراز. مفتخر: مهان جهان پیش تو بنده اند وز آن بندگی سرفرازنده اند. فردوسی. رجوع به فراز شود
بلندکننده. (آنندراج). بالاکننده و افرازنده. (ناظم الاطباء) : خداوند خورشید و گردنده ماه فرازندۀ تاج وتخت و کلاه. فردوسی. فروزندۀ اختر کاویان فرازندۀ تخت و بخت کیان. فردوسی. - برفرازنده، فرازنده. آنکه چیزی را چون درفش و جز آن افراشته سازد و برپا کند: که ای برفرازندۀ آسمان به جنگش گرفتی به صلحش بمان. سعدی. - سرفرازنده، سرفراز. مفتخر: مهان جهان پیش تو بنده اند وز آن بندگی سرفرازنده اند. فردوسی. رجوع به فراز شود