معنی افتالنده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با افتالنده
فتالنده
- فتالنده
- کننده بر کننده، ریزنده افشاننده، درنده شکافنده، جدا کننده، پریشان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
افشاننده
- افشاننده
- اسم افشاندن افشانیدن، آنکه بیفشاندپراکنده کننده پاشنده
فرهنگ لغت هوشیار