- اغوال
- جمع غول، دیوان بیابانی جمع غول
معنی اغوال - جستجوی لغت در جدول جو
- اغوال
- غول ها، آغل ها، غارها، جمع واژۀ غول
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع حول، حال، حویل
جمع خال، دایی ها کاکویگان جمع خال دائیان دائیها برادران مادر
جمع زوال، شگفت آفرینان، شوخمردان، دلیران، چرغان
سرگذشت، چگونگی
داراک، دارایی، دارایی ها
دراز کردن چیزی را
بانگیدن، نازیدن نازش، بارنهادن، آزمندیدن، پر فرزندی
جمع قول، سخنها، گفتارها
جمع غائط، گودی ها
جمع غار، گاباره ها گریستک ها
گمراهاندن فریفتن از راه تردن گول زدن از راه بردن گمراه کردن بیراه نمودن
جمع غل، کندها، یاره های آهنین دشمن کامی ماری (خیانت)، تیز نگریستن، تشنه داشتن، لغزیدن درسخن جمع غل. بندها بندهای آهنین، گردن بندها. خیانت کردن، کینه داشتن کین ورزیدن، کینه ورزیدن
غافل یافتن کسی را و غافل خواندن، غافل گردانیدن او را، گول زدن
جمع غسل، آبی که با آن طهارت کنند
جمع مال
جمع وغل، ناخواندگان خود مهمانان، پناهگاه ها، سست کاران، به خود بندان
جمع هول، ترس ها: از کارهای سهمگین جمع هول ترسها بیمها
مال ها، دارایی ها، جمع واژۀ مال
غافل کردن، به غفلت انداختن، گول زدن
اغفال شدن: غافل شدن، گول خوردن
اغفال کردن: غافل کردن، گول زدن
اغفال شدن: غافل شدن، گول خوردن
اغفال کردن: غافل کردن، گول زدن
حال ها، کیفیت حال و وضع کسی یا جایی، اوضاع معیشت، کار و بار، جمع واژۀ حال
وقایع، پیشامدها
شرح حال، سرگذشت زندگی
سال ها، جمع واژۀ حول
وقایع، پیشامدها
شرح حال، سرگذشت زندگی
سال ها، جمع واژۀ حول
خال ها، دایی ها، برادران مادر، جمع واژۀ خال
قول ها، قلب سپاه در میدان جنگ ها، جمع واژۀ قول
غارها، جمع واژۀ غار، شکاف های معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین به وجود می آید
هول ها، خوف ها، هراس ها، ترس ها، بیم ها، جمع واژۀ هول
غیل ها، درختان انبوه و درهم پیچیده، بیشه ها، جنگل ها، جمع واژۀ غیل
جمع حال، حال ها، وضع ها، چگونگی مزاج، کار و بار، سرگذشت
جمع خال، داییان، دایی ها، برادران مادر
جمع قول، گفتارها
جمع مال، خواسته ها، مال ها
غل ها، طوق و بند آهنی که به گردن یا دست و پای زندانیان می بستند، جمع واژۀ غل