کشیدن پوست را با اندک گوشت و پیه: اغل فی الجلد اغلالا. (منتهی الارب) (آنندراج). پوست کندن از شتر به اندک گوشت و پیه. یقال: ’اغل الجزار فی الجلد’. (ناظم الاطباء). پاره ای از گوشت و پیه را از پوست کندن و اندکی از آن را بپوست چسبیده گذاشتن: اغل الجازر فی الجلد، اخذ بعض اللحم و الشحم فی السلخ و ترک بعضه ملتزقاً بالجلد. (از اقرب الموارد).
طوقهای آهنی. جَمعِ واژۀ غُل ّ. و آبهای روان. (غیاث اللغات). جَمعِ واژۀ غل. طوقهای آهنی. (آنندراج). جَمعِ واژۀ غل، یعنی تشنگی یا سختی و سوزش تشنگی و سوزش شکم و گردن بند و هر چیز که گرد گیرد چیزی را. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ غل یعنی طوق آهنی یا آنچه دست و گردن را با آن بندند و جز آن. (از اقرب الموارد).
آشوب بر هم زدن کار شکنی زیانگری در تازی با آرش (معنی) بردن و ربودن نیز آمده اخلال طلب اخلال جوی اخلال گر خلل آوردن، خلل و رخنه کردن، خلل رسانیدن، زیان رسانیدن