جدول جو
جدول جو

معنی اغلان - جستجوی لغت در جدول جو

اغلان
اشی، بترکی حبذ را گویند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
اغلان
پسر پسر بچه
تصویری از اغلان
تصویر اغلان
فرهنگ لغت هوشیار
اغلان
((اُ))
پسر، پسربچه
تصویری از اغلان
تصویر اغلان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصلان
تصویر اصلان
(پسرانه)
شیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اغلال
تصویر اغلال
غل ها، طوق و بند آهنی که به گردن یا دست و پای زندانیان می بستند، جمع واژۀ غل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلان
تصویر اصلان
شیر، شیر درنده، ضرغام، شیر ژیان، همام، قسوره، ریبال، شیر شرزه، هزبر، هرماس، هژبر، صارم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغلاط
تصویر اغلاط
غلط ها، سهوها، خطاها، اشتباه ها، خطا کردن ها، جمع واژۀ غلط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغلاق
تصویر اغلاق
غلق ها، قفل یا کلون درها، درهای بزرگ، جمع واژۀ غلق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغصان
تصویر اغصان
غصن ها، شاخۀ درخت ها، شاخه ها، جمع واژۀ غصن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
آشکار کردن، ظاهر ساختن، نوشته یا ورقۀ چاپ شده که به وسیلۀ آن مطلبی را به اطلاع عموم می رسانند، آگهی
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 36000گزی شمال ضیأآباد، سردسیر و دارای 733تن سکنه است، آب آن از قنات و محصول آن غلات، و باغات انگور و چغندرقند و کرچک است، صنعت دستی اهالی قالی و گلیم و جاجیم بافی است، راه آن مالرو است و از طریق شید اصفهان میتوان ماشین برد، بنای امامزاده گوران آنجا قدیم است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
نام موضعی است به آذربایجان و دارای معدن طلاست
لغت نامه دهخدا
موضعی در حدود هرات. خواندمیر آرد: چون امیر اردو شاه را بواسطه وصول محمدزمان میرزا استظهار تمام پیدا شد شعار خلاف جناب حکومت پناهی زینل خان که در آن زمان والی خراسان بود اظهار نموده بعضی از قصبات هراه رود و شاغلان راتاخت فرمود و آنگاه لشکر به سر اقوام هرات و قبایل نکو درکشیده... و از آنجا به غور شتافته... بعنف و لطف از حکام آن کوهستان امیر درویش و امیرفخرالدین اسبان راهوار و اشتران باربردار و اجناس نفیسه گرفت. (تاریخ حبیب السیر چ طهران، جزء سوم از ج 3 ص 318)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اغضان
تصویر اغضان
شاخه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولان
تصویر اولان
ترکی شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغصان
تصویر اغصان
جمع غصن، نوشاخه ها ستاکها ساغ ها جمع غصن شاخه ها ستاکها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغسان
تصویر اغسان
به گونه رمن خوی های مردم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غلط، نادرست ها لغزه ها (لغزه خطا) (ذبیح بهروز درفرهنگ کوچک این واژه را پارسی و درست آن را غلت دانسته شاید از غلتیدن) نادرست گری به لغزش انداختن دشگیری جمع غلط خطاها اشتباهها، جمع غلط، غلط ها، به غلط انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی شیر بیشه، جمع اصیل، نژادگان شامگاهان شیر بیسته، نامی از نامهای ترکی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غلاف، پوشه ها نیام ها پوشین ها تلوسه ها نیام غلاف پوشش ساختن در پوشه کردن در نیام کردن نیاماندن
فرهنگ لغت هوشیار
دربستن، پیچیدن گرایی، وا داشتن، به خشم آوردن در بستن بستن در، پیچیده گفتن دشوار گفتن، دشوارگویی. پیچیده گویی، جمع اغلاقات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غل، کندها، یاره های آهنین دشمن کامی ماری (خیانت)، تیز نگریستن، تشنه داشتن، لغزیدن درسخن جمع غل. بندها بندهای آهنین، گردن بندها. خیانت کردن، کینه داشتن کین ورزیدن، کینه ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغیلان
تصویر اغیلان
درخت صمغ عربی صمغ عربی
فرهنگ لغت هوشیار
آشکاراندن آشکارا کردن پدید ساختن، آگهی، جمع اعلانات. آشکار کردن، علنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غلیظ، درشتناک درشته ها سفت ها دفزک ها درست گویی، سفت کردن دژوا خاندن سخن درشت، چیزهای درشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغلاء
تصویر اغلاء
((اِ))
گران خریدن، گران کردن قیمت چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
((اِ))
آشکارا کردن، آگهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغصان
تصویر اغصان
جمع غصن، شاخه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغلاق
تصویر اغلاق
((اِ))
دربستن، سخن را پیچیده گفتن، پیچیده گویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغلاط
تصویر اغلاط
جمع غلط، غلط ها، اشتباها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلان
تصویر اصلان
شیر بیشه، نامی از نام های مردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغلال
تصویر اغلال
((اِ))
خیانت کردن، کینه ورزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
آگهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
Announcement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
объявление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اعلان
تصویر اعلان
Ankündigung
دیکشنری فارسی به آلمانی