جدول جو
جدول جو

معنی اغلاق

اغلاق((اِ))
دربستن، سخن را پیچیده گفتن، پیچیده گویی
تصویری از اغلاق
تصویر اغلاق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اغلاق

اغلاق

اغلاق
دربستن، پیچیدن گرایی، وا داشتن، به خشم آوردن در بستن بستن در، پیچیده گفتن دشوار گفتن، دشوارگویی. پیچیده گویی، جمع اغلاقات
فرهنگ لغت هوشیار

اغلاق

اغلاق
غَلَق ها، قفل یا کلون درها، درهای بزرگ، جمعِ واژۀ غَلَق
اغلاق
فرهنگ فارسی عمید

اغلاق

اغلاق
در بستن خلاف فتح. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در بستن. (از کنز و منتخب بنقل غیاث اللغات). دربستن. (المصادر زوزنی). مقابل گشودن: اغلق الباب، ضد فتحه. والاسم الغلق. و منه: ’باب اذا مال للغلق یصرف’. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

اغلاق

اغلاق
جَمعِ واژۀ غَلَق، یعنی آنچه در را با آن بندند و با کلید آن را گشایند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اخلاق

اخلاق
جمع خلق، جامه های کهنه ژنده ها، جمع خلق، رفتار خوی ها فرخوی ج خلق، خویها
فرهنگ لغت هوشیار

اذلاق

اذلاق
بی آراماندن، تیز کردن تند و تیز کردن، سست گرداندن، سرگین انداختن پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار