جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اصلان

اصلان

اصلان
ترکی شیر بیشه، جمع اصیل، نژادگان شامگاهان شیر بیسته، نامی از نامهای ترکی
فرهنگ لغت هوشیار

اصلان

اصلان
شیر، شیر درنده، ضِرغام، شیرِ ژیان، هُمام، قَسوَرِه، ریبال، شیرِ شَرزِه، هِزَبر، هِرماس، هِژَبر، صارِم
اصلان
فرهنگ فارسی عمید

اصلان

اصلان
جَمعِ واژۀ اصیل. (اقرب الموارد). رجوع به اصیل شود
لغت نامه دهخدا

اصلان

اصلان
مصحف ارسلان به معنی شیر که غالباً نام اشخاص باشد. مأخوذ از ترکی، شیر بیشه. و از اعلام است. (ناظم الاطباء) ، کیک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، (اصطلاح عروض) بودن آخر جزو وتد مفروق. (منتهی الارب). صَلْم اسقاط وتد مفعولات ُ است، مفعو بماند فعلن بجای آن بنهند و فعلن چون از مفعولات ُ خیزد آنرا اصلم خوانند یعنی گوش از بن بریده و چون بدین زحاف (یعنی صلم) سببی از این جزو کم شده است و وتد ناقص گشته آنرا به گوش از بن بریدن تشبیه کردند. (از المعجم چ مدرس رضوی (دانشگاه) ص 42)
لغت نامه دهخدا

اصولان

اصولان
دو آسال های کیشی و آسال های دینی (کیش شرع) اصول دین و اصول فقه، اصول کلام و اصول فقه
فرهنگ لغت هوشیار