جدول جو
جدول جو

معنی اغلاء

اغلاء((اِ))
گران خریدن، گران کردن قیمت چیزی
تصویری از اغلاء
تصویر اغلاء
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اغلاء

اغلاء

اغلاء
گران کردن نرخ را. گران خریدن چیز را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به این معنی ناقص واوی است. (ناظم الاطباء). گران گردانیدن بهاء: اغلی اغلاء، جعله غالیاً. (از اقرب الموارد). گران بها کردن. گران بها یافتن. گرانبها خریدن. (یادداشت بخط مؤلف).
لغت نامه دهخدا

اغواء

اغواء
گمراهاندن فریفتن از راه تردن گول زدن از راه بردن گمراه کردن بیراه نمودن
فرهنگ لغت هوشیار

اغماء

اغماء
حالت بیهوشی، بیهوشی، بیهوشاندن، لاپوشانی بیهوش شدن، بیهوش کردن، بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است)
فرهنگ لغت هوشیار

اغلال

اغلال
جمع غل، کندها، یاره های آهنین دشمن کامی ماری (خیانت)، تیز نگریستن، تشنه داشتن، لغزیدن درسخن جمع غل. بندها بندهای آهنین، گردن بندها. خیانت کردن، کینه داشتن کین ورزیدن، کینه ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار

اغلاق

اغلاق
دربستن، پیچیدن گرایی، وا داشتن، به خشم آوردن در بستن بستن در، پیچیده گفتن دشوار گفتن، دشوارگویی. پیچیده گویی، جمع اغلاقات
فرهنگ لغت هوشیار

اغلاف

اغلاف
جمع غلاف، پوشه ها نیام ها پوشین ها تلوسه ها نیام غلاف پوشش ساختن در پوشه کردن در نیام کردن نیاماندن
فرهنگ لغت هوشیار

اغلاظ

اغلاظ
جمع غلیظ، درشتناک درشته ها سفت ها دفزک ها درست گویی، سفت کردن دژوا خاندن سخن درشت، چیزهای درشت
فرهنگ لغت هوشیار

اغلاط

اغلاط
جمع غلط، نادرست ها لغزه ها (لغزه خطا) (ذبیح بهروز درفرهنگ کوچک این واژه را پارسی و درست آن را غلت دانسته شاید از غلتیدن) نادرست گری به لغزش انداختن دشگیری جمع غلط خطاها اشتباهها، جمع غلط، غلط ها، به غلط انداختن
فرهنگ لغت هوشیار