معنی اغلاط - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اغلاط
اغلاط
اغلاط
جمع غلط، نادرست ها لغزه ها (لغزه خطا) (ذبیح بهروز درفرهنگ کوچک این واژه را پارسی و درست آن را غلت دانسته شاید از غلتیدن) نادرست گری به لغزش انداختن دشگیری جمع غلط خطاها اشتباهها، جمع غلط، غلط ها، به غلط انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
اغلاط
اغلاط
غلط ها، سهوها، خطاها، اشتباه ها، خطا کردن ها، جمعِ واژۀ غلط
فرهنگ فارسی عمید
اغلاط
اغلاط
در غلط افکندن کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). غلط کردن. (غیاث اللغات). در غلط افکندن. (از تاج المصادر بیهقی). بغلط افکندن: اغلطه، اوقعه فی الغلط. (از اقرب الموارد). مُغالَطَه. (از اقرب الموارد). در غلط انداختن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
اغلاط
اغلاط
جَمعِ واژۀ غَلَط. مأخوذی از تازی. غلطها. (از ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ غلط. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
اخلاط
اخلاط
جمع خلط، خل ها (خل خلط) درپزشکی باستانی باور داشتند آدمیان به چهار خلند: خل خونی خل ویشی (ویش صفرا) خل سیاباهی (سوداء) و خل درمی (درم بلغم پهلوی)، کنش ها، داروهای خوشبو جمع خلط، داروهای خوشبو
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.