جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اغصان

اغصان

اغصان
جمع غصن، نوشاخه ها ستاکها ساغ ها جمع غصن شاخه ها ستاکها
اغصان
فرهنگ لغت هوشیار

اغصان

اغصان
جَمعِ واژۀ غُصن، بمعنی شاخ درخت باشد که بر شاخ دیگر برآید یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ غصن. آنچه از ساقۀ درخت برآید درشت باشد یا نازک. (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ غُصن، بمعنی شاخ درخت است. (غیاث اللغات از کشف و منتخب). ساقها و شاخهای درخت. (مؤید). اَغصُن. غُصون. غِصَنَه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) :
از رویها بروید گلهای شنبلید
بر تیغها بخندد اغصان ارغوان.
فرخی.
سوزن از اوراق و اغصان او بزمین نرسیدی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 410).
درزمان شد هیزمش اغصان زر
مست شد در کار او عقل و نظر.
مولوی.
بلبل گوینده بر منابر اغصان. (سعدی).
لغت نامه دهخدا