- اعتزام
- آهنگیدن: آهنگ کردن، دل برنهادن، میانه گزینی، در نگیدن: درنگ کردن، شکیبایی
معنی اعتزام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سست دوختن، یاری خواستن، سود گرفتن، دست دراز کردن، با دست نمودن
بر هم نشستن: برابرکردن لنگه های بار
باز ماندن از گناه به امید لطف پروردگار، باز ایستادن از معصیت
گوشه نشین، جدا شدن
عزیز شدن، گرامی داشتن
باز بستن خود ستایی در نبرد
دست به گردن زدن و در بر گرفتن، ملازم شدن به امری
پیچیدن، شکستن، شکاندن، فرو آویختن
دست انداختن به چیزی، چنگ درزدن، خود را از گناه بازداشتن، بازماندن از گناه
عزلت گزیدن، گوشه نشین شدن، کناره گیری کردن، به یک سو شدن، گوشه گیری، گوشه نشینی
ملازم شدن، همراه شدن، ملزم شدن به امری، عهده دار شدن کاری، در علوم ادبی اعنات
عزیز شدن، گرامی شدن، عزت، ارجمندی، عزیز شمردن، گرامی داشتن
گسیل، فرستادن
فرستادن و روانه کردن
روانه کردن، فرستادن
نرم خندیدن، لبخند
شکافتن، شکافته شدن
دست درازی ربودن
چوب از درخت بریدن، چوب بری
خرما کنی بار خرما بریدن
چاه روبی، خانه روبی خانه تکانی
دشمنی کردن
اندوختن، پول اندوختن، راز اندوزی راز پوشی، میان بررفتن
انفرادی بودن
جداکردن به نیرو گرفتن
از بیخ و بن برکندن
چاکر گرفتن، پرشک خواستن (پرشک خدمت)
خاتمه دادن
گوشاسب در خواب جماع کردن