تنگ بسته شدن بر ستور، فی الفور حاضر آمدن بر آواز. اجابت بسرعت، استعداد و جمع لشکر. آماده و مهیا کردن: چند روز مهلت خواست که با غزنه رود و به احتشاد لشکر و استعداد اهبت قیام نماید. (ترجمه تاریخ یمینی). به استعداد کار و استجماع و احتشاد لشکر مشغول بودند. (ترجمه تاریخ یمینی). بعقد ارباب رنود و احتشاد جنود اشارت راند. (جهانگشای جوینی). و روی به استعداد کار و احتشاد کارزار آوردند. (جهانگشای جوینی) ، آماده و مهیا شدن