معنی اعتزال - فرهنگ فارسی معین
معنی اعتزال
- اعتزال((اِ تِ))
- منزوی شدن، گوشه گرفتن، دارای آیین معتزله بودن
تصویر اعتزال
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اعتزال
اعتزال
- اعتزال
- عزلت گزیدن، گوشه نشین شدن، کناره گیری کردن، به یک سو شدن، گوشه گیری، گوشه نشینی
فرهنگ فارسی عمید
اعتزال
- اعتزال
- گوشه گیری و کناره جویی. خلوت نشینی و جدایی از مردمان. (ناظم الاطباء). گوشه نشینی. کناره گیری. تنهایی.
لغت نامه دهخدا
اعتزال
- اعتزال
- یکسو جدا شدن. (منتهی الارب). یکسو و جدا شدن. (آنندراج). جدا شدن. (ناظم الاطباء). یکسو شدن. (کنزاللغات از غیاث اللغات). گوشه نشینی و یکسو شدن. (لطائف از غیاث اللغات). بیکسو شدن. (مقدمۀ لغت میرسیدشریف جرجانی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (تاج المصادر بیهقی) (از مؤید الفضلاء) (المصادر زوزنی). کناره گزیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گوشه گرفتن. (مؤیدالفضلاء). گوشه گرفتن از خلق. (از یادداشت بخط مؤلف).
لغت نامه دهخدا