کنب. قنب. کنف. نوعی از کتان یا پوست قنب، رعایت، مرحمت کردن. بخشودن. مهربانی کردن. بر کسی شفقت کردن، اصلاح میان قومی: آنکس که...هیچ سوی ابقا و رحمت نگراید وی بمنزلت شیر است. (تاریخ بیهقی)
کنب. قنب. کنف. نوعی از کتان یا پوست قنب، رعایت، مرحمت کردن. بخشودن. مهربانی کردن. بر کسی شفقت کردن، اصلاح میان قومی: آنکس که...هیچ سوی ابقا و رحمت نگراید وی بمنزلت شیر است. (تاریخ بیهقی)
نعت تفضیلی از سبقت. پیش تر. جلوتر. سابق تر. سبقت گیرنده تر. پیش تر از پیش... از پیش پیش تر. - امثال: اسبق من الاجل. اسبق من الافکار. (مجمع الامثال میدانی). ، کج سلیقه، بسیارغضب
نعت تفضیلی از سبقت. پیش تر. جلوتر. سابق تر. سبقت گیرنده تر. پیش تر از پیش... از پیش پیش تر. - امثال: اسبق من الاجل. اسبق من الافکار. (مجمع الامثال میدانی). ، کج سلیقه، بسیارغضب
ناحیتی از نواحی رامهرمز خوزستان. و ابوطاهر علی بن احمد بن الفضل الرامهرمزی الأربقی بدانجا منسوبست. بعضی اربق و اربک نیز گفته اند، اما اربک غیر از اربق است و بعد از همین لفظ ذکر آن بیاید. بالجمله اربق از نواحی رامهرمز است که در خوزستان میباشد. ابوالحسن محمد بن علی بن مضر الکاتب در کتاب المفاوضه نوشته است که حکایت کرد مرا قاضی ابوالحسن احمد بن الحسن الأربقی در اربق (یکی از اجلۀ فضلا و قاضی اربق و او در ماه رمضان در این شهر امامت داشت) گفت وقتی یکی از ظلمۀ عجم حکمرانی اربق یافت و جماعتی گرد او فراهم آمدند که بمن حسد میبردند و کراهت داشتند از مقدم بودن من و بسعایت ایشان منصب قضا را از من بگرفت و خواست خطابت و امامت را نیز بگیرد مردم شهر شوریده و مسلمانان مساعدت نکردند من به او این ابیات نوشتم: قل للذین تألبوا و تحزبوا قد طبت نفساً عن ولایه اربق هبنی صددت عن القضاء تعدیاً عاصدّ عن حذقی به و تحققی و عن الفصاحه والنزاهه والنهی خلقاً خصصت به و فضل المنطق. (معجم البلدان) (مرآت البلدان). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
ناحیتی از نواحی رامهرمز خوزستان. و ابوطاهر علی بن احمد بن الفضل الرامهرمزی الأربقی بدانجا منسوبست. بعضی اَربُق و اَربُک نیز گفته اند، اما اربک غیر از اربق است و بعد از همین لفظ ذکر آن بیاید. بالجمله اربق از نواحی رامهرمز است که در خوزستان میباشد. ابوالحسن محمد بن علی بن مضر الکاتب در کتاب المفاوضه نوشته است که حکایت کرد مرا قاضی ابوالحسن احمد بن الحسن الأربقی در اربق (یکی از اجلۀ فضلا و قاضی اربق و او در ماه رمضان در این شهر امامت داشت) گفت وقتی یکی از ظلمۀ عجم حکمرانی اربق یافت و جماعتی گرد او فراهم آمدند که بمن حسد میبردند و کراهت داشتند از مقدم بودن من و بسعایت ایشان منصب قضا را از من بگرفت و خواست خطابت و امامت را نیز بگیرد مردم شهر شوریده و مسلمانان مساعدت نکردند من به او این ابیات نوشتم: قل للذین تألبوا و تحزبوا قد طبت نفساً عن ولایه اربق هبنی صددت عن القضاء تعدیاً عاصدّ عن حذقی به و تحققی و عن الفصاحه والنزاهه والنهی خلقاً خصصت به و فضل المنطق. (معجم البلدان) (مرآت البلدان). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود