معنی اعق اعق (اَ عَق ق) عاق تر. بعوق تر. نافرمانتر. (یادداشت بخط مؤلف). یقال: فلان اعق و احوب. (از تاج العروس ذیل حوب) : فانت طلاق و الطلاق عزیمه ثلاث و من یخرق اعق و اظلم. - امثال: اعق من ذبیه. (یادداشت بخط مؤلف). اعق من ضب. (المزهر ص 299) لغت نامه دهخدا