معنی اعنق - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اعنق
اعنق
اعنق
جَمعِ واژۀ عَناق، بزغالۀ ماده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اعنق
اعنق
درازگردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (مهذب الاسماء نسخۀ خطی) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا
اعنی
اعنی
می آهنگم می خواهم بگویم (فعل متکلم وحده از مضارع بمعنی قصد میکنیم) کلمه ایست که در تفسیر و توضیح مطلبی گویند یعنی: مشتری آسمان جلال و منقبت اعنی خداوند خواجه جهان
فرهنگ لغت هوشیار
اعنه
اعنه
جمع عنان، لگام ها افسارها جمع عنان لگامها دهانه ها افسارها دوالها
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.