جدول جو
جدول جو

معنی اطباق - جستجوی لغت در جدول جو

اطباق
هم عقیده شدن جمعی برای کاری
تصویری از اطباق
تصویر اطباق
فرهنگ لغت هوشیار
اطباق
طبق ها، پوشش ها، جمع واژۀ طبق
تصویری از اطباق
تصویر اطباق
فرهنگ فارسی عمید
اطباق
پوشاندن، تا کردن، بر هم نهادن، اجماع کردن بر کاری، گرد آمدن و هم رای شدن گروهی برای کاری
تصویری از اطباق
تصویر اطباق
فرهنگ فارسی عمید
اطباق
((اِ))
مطابقه کردن، برهم نهادن، جمع شدن برای کاری
تصویری از اطباق
تصویر اطباق
فرهنگ فارسی معین
اطباق
((اَ))
جمع طبق، خوان ها، خوانچه ها، جمع طبقه، مرتبه ها
تصویری از اطباق
تصویر اطباق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احباق
تصویر احباق
گردن نهادن نرم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسباق
تصویر اسباق
جمع سبق، گرو بندها: آن چه بدان ها گرو بندند پیشی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطباق
تصویر انطباق
برابری، سازش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اطواق
تصویر اطواق
جمع طوق، یاره ها گردن بندها چنبرها جمع طوق گردن بندها
فرهنگ لغت هوشیار
روان کردن، گشودن رهانیدن، هلاندن (طلاق دادن)، یله کردن خان و مان یله کردم (تاریخ برامکه)، گشتن دادن رها کردن آزاد کردن: اطلاق محبوسین، استعمال کلمه ای در معنیی مخصوص، رهایی آزادی خلاص از بند و قید، حقی که بنویسنده مفاصا حساب پرداخته میشد حق الاطلاق، جمع اطلاقات
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بارافکنی دام گستردن، خاموش ماندن، سر به پایین افکندن، چشم فروبستن ترکی برآسودن لنگر انداختن بارافکندن ترکی ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطبال
تصویر اطبال
طبل، دهلها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطباع
تصویر اطباع
جمع طبع، مهرها، سرشتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطباخ
تصویر اطباخ
پختن، بریانیدن: بریان کردن، دیگ برنهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطباء
تصویر اطباء
جمع طبیب، پزشکان جمع طبیب پزشکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الباق
تصویر الباق
ترکی کلاهگوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطباق
تصویر انطباق
موافق و برابر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطواق
تصویر اطواق
طوق ها، گردن بندها، چیزی که گرداگرد چیزی را می گیرد
نخطی حلقه مانند دور گردن برخی پرندگان و حیوانات ها، جمع واژۀ طوق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انطباق
تصویر انطباق
موافق شدن، برابر شدن، یکسان گشتن، برابر شدن چیزی با چیز دیگر، با شرایط خود را وفق دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطلاق
تصویر اطلاق
استعمال کلمه ای مخصوص خواه به طریق حقیقت و خواه بر سبیل مجاز، گشودن، روان کردن، رها کردن، آزاد کردن
فرهنگ فارسی عمید
پارسی تازی گشته تابوک تابه آگور بزرگ خشت پخته کلان خشت پخته بزرگ آجر بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطلاق
تصویر اطلاق
((اِ))
رها کردن، آزاد کردن، به کار بردن واژه هایی در معنای مخصوص، رهایی، آزادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطباع
تصویر اطباع
جمع طبع، سرشت ها، ذات ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطباء
تصویر اطباء
((اَ طِ بّ))
جمع طبیب، پزشکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انطباق
تصویر انطباق
((اِ طِ))
برابر شدن، یکسان گشتن، برابری، یکسانی، جمع انطباقات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاباق
تصویر طاباق
ظرف آهنی مدور که بر آن نان پزند، تابه، خشت پخته بزرگ، آجر بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطباع
تصویر اطباع
طبع ها، خوی ها، سرشت ها، نهادها، استعدادها، توانایی ها، چاپ ها، در طب قدیم مزاج ها، عناصر چهارگانه آب، باد، خاک و هوا، جمع واژۀ طبع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطاق
تصویر اطاق
اتاغ، اتاق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اطبا
تصویر اطبا
جمع طبیب پزشکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطاق
تصویر اطاق
حجره، خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطبا
تصویر اطبا
طبیب ها، پزشک ها، جمع واژۀ طبیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطاق
تصویر اطاق
اتاق، بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف و در برای سکونت یا کار، قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن می نشینند، محفظه ای در دستگاه یا وسیلۀ باربری مثلاً اتاق بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طباق
تصویر طباق
متضاد، مطابق، برابر، دو چیز را با هم سنجیدن و موافق ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طباق
تصویر طباق
موافق، برابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطاق
تصویر اطاق
((اُ))
حجره، خانه
فرهنگ فارسی معین