معنی اطلاق - فرهنگ فارسی معین
معنی اطلاق
اطلاق((اِ))
رها کردن، آزاد کردن، به کار بردن واژه هایی در معنای مخصوص، رهایی، آزادی
تصویر اطلاق
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اطلاق
اطلاق
اطلاق
روان کردن، گشودن رهانیدن، هلاندن (طلاق دادن)، یله کردن خان و مان یله کردم (تاریخ برامکه)، گشتن دادن رها کردن آزاد کردن: اطلاق محبوسین، استعمال کلمه ای در معنیی مخصوص، رهایی آزادی خلاص از بند و قید، حقی که بنویسنده مفاصا حساب پرداخته میشد حق الاطلاق، جمع اطلاقات
فرهنگ لغت هوشیار
اطلاق
اطلاق
استعمال کلمه ای مخصوص خواه به طریق حقیقت و خواه بر سبیل مجاز، گشودن، روان کردن، رها کردن، آزاد کردن
فرهنگ فارسی عمید
اطلاق
اطلاق
منشرح شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اطلاق نفس، انشراح آن. (از متن اللغه). اطلاق مرد، انشراح آن، گویند: ماتطلق نفسه لهذا الامر، ای ماتنشرح له. (از اقرب الموارد) اطلاق عدو، زهر خورانیدن دشمن را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). نوشاندن زهر دشمن را. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه).
لغت نامه دهخدا
اطلاق
اطلاق
جَمعِ واژۀ طَلْق. (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ طَلْق. آهوان. (از منتهی الارب). جَمعِ واژۀ طَلْق و طُلْق و طُلُق و طَلَق. (ناظم الاطباء). رجوع به کلمه های مذکور شود. ج ِ طَلَق و طَلُق. (اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
اخلاق
اخلاق
جمع خلق، جامه های کهنه ژنده ها، جمع خلق، رفتار خوی ها فرخوی ج خلق، خویها
فرهنگ لغت هوشیار
اذلاق
اذلاق
بی آراماندن، تیز کردن تند و تیز کردن، سست گرداندن، سرگین انداختن پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.