- اصلم
- گوش بریده گوش از بن بریده، وتد مفروق بودن جزو آخر فع لن چون از فاعلاتن خیزد آنرا اصلم خوانند
معنی اصلم - جستجوی لغت در جدول جو
- اصلم ((اَ لَ))
- گوش بریده
- اصلم
- در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مفعولات یا فاعلاتن به فع لن تغییر یابد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وادی کنار شکسته و رخنه شده، رخنه شده رخنه دار، شمشیر و نیزه که در آن رخنه شود، اثرم
سلامت، سالم تر، درست تر، سلیم تر، بی گزندتر، بسلامت تر
آغازین، هسته ای، بنیادین
از آغاز
بنیادی بنیک، سرشتی منسوب به اصل. بنیادی، ذاتی مقابل عارضی وصلی
یک ریشه
داغسر کل چکاد: کسی که موهای میانه سرش ریخته تویل (هم آوای خلیل) روخ چکاد باشد داغ سر دغ سر
زفت (بخیل) نرم و تابان
گنگ کر
نیکوتر، بصلاح تر، سزاوارتر
تابناک
استوارتر
بهیچوجه، ابداً، هرگز، هرگز هیچ بن از کنده هرگز قطعا اساسا از بن
ستم کننده تر، تاریکتر
داناتر، باسوادتر
ظالم تر، ستم کننده تر
ازبن، ازبیخ، ابداً، هرگز
ثلم، رخنه دار، رخنه یافته، شمشیر یا نیزه ای که در آن رخنه ایجاد شده باشد
واحد شمارش درخت مثلاً یک اصله درخت، درخت، نهال
بسیار کر، مرد کر که هیچ نشنود، ویژگی شتر مبتلا به گری
صالح تر، به صلاح تر، باصلاح تر، نیکوتر، شایسته تر، سزاوارتر
مردی که موهای جلو سرش ریخته باشد و پیش سر او موی نداشته باشد، تاس، دغسر، داغسر، تویل
بند مشک
تاس، کسی که موهای جلو سر وی ریخته باشد
داناتر، دانشمندتر
سالم تر، بی گزندتر
Authentic, Main, Major, Original, Primary, Principal
подлинный , основной , главный , оригинальный