جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اظلم

اظلم

اظلم
موضعی است از بطن الرمه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از مراصدالاطلاع). و اظلم در شُعَیبَه. (از معجم البلدان). و صاحب تاج العروس آرد: در نسخ آمده است که موضعی است ولی صحیح آن است که بگوییم کوهی است به نجد در شعیبه از بطن الرمه چنانکه در کتاب نصر آمده و آن را تظلم نیز خوانند. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

اظلم

اظلم
تاریک تر. تارتر. دلگیرتر. ظلمانی تر. تیره تر: اظلم من اللیل. (از یادداشت مؤلف). اظلم الاشیاء دارالعیب بلا حبیب. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

اظلم

اظلم
سوسمار (صفت غالبی است) ، زیرا آن جانور بچگان خود را می خورد. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

اظلم

اظلم
کوهی به حبشه که کان رویین دارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از مراصد الاطلاع) (از تاج العروس از یاقوت). و رجوع به معجم البلدان و مراصدالاطلاع شود
لغت نامه دهخدا

اثلم

اثلم
وادی کنار شکسته و رخنه شده، رخنه شده رخنه دار، شمشیر و نیزه که در آن رخنه شود، اثرم
فرهنگ لغت هوشیار

اصلم

اصلم
گوش بریده گوش از بن بریده، وتد مفروق بودن جزو آخر فع لن چون از فاعلاتن خیزد آنرا اصلم خوانند
فرهنگ لغت هوشیار