مأخوذ از اصله عربی. بن. بنه، نیک ستبر شدن شیر. (از منتهی الارب) (از قطر المحیط). نیک ستبر شدن شیر بدانسان که چون پنیر گردد. (از اقرب الموارد) ، تر شدن زمین از باران. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
کل ّ. همه، گویند: اخذه بأصلته، ای کله بأصله و اصلتک، ای جمیع مالک. (از قطر المحیط). و ناظم الاطباء ذیل اصله آرد: اصل، یقال: اخذه بأصلته، گرفت آنرا با اصل آن یعنی همه آنرا. و صحیح ضبط قطر المحیط است رجوع به اصله شود
دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان واقع در 28000 گزی جنوب قصبۀ رزن و 14000 گزی خاور شوسۀ رزن به همدان. محلی جلگه، سردسیر، مالاریایی و سکنۀ آن 1625 تن که شیعه و ترکی زبان اند. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، حبوبات، صیفی، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی و راه مالرو است. 5 باب دکان دارد. تابستان از طریق جاده اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، اصمئلال گیاه،در هم پیچیدن آن. (از اقرب الموارد). انبوه شدن گیاه و در هم پیچیدن آن. (از منتهی الارب) ، اصمئلال خبز، خشک و سخت گردیدن نان. (منتهی الارب)
مار خرد یا بزرگی است که گویند بدم خود میکشد و در حدیث آمده است: کأن ّ رأسه اصله. ج، اَصَل. (از قطر المحیط). مار خرد و یا کلان که از دم و یا نفس خود هلاک میگرداند. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). ماریست خبیث و او را یک پا باشد که بر آن ایستد و بچرخد. بعضی گویند اصله مارافعی باشد و بعضی گفته اند ماریست بزرگ و ستبر و کوتاه. (از بحر الجواهر). بدترین مارهاست که بر مردم برجهد. نوعی از مار خرد قتال که اخبث انواع مارانست