معنی اسلم - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اسلم
اسلم
اسلم
سلامت، سالم تر، درست تر، سلیم تر، بی گزندتر، بسلامت تر
فرهنگ لغت هوشیار
اسلم
اسلم
نعت تفضیلی از سلامت. سالم تر. بسلامت تر. درست تر. سلیم تر. بی گزندتر: اسلم طرق این است... اسلم شقوق فلان است
لغت نامه دهخدا
اسلم
اسلم
یا عِرْق ِ اسلم. باسلیق ابطی است. یعنی رگ باسلامت تر و باسلیق ابطی را باسلامت تر از بهر آن گفته اند که اندر زیر آن شریان نیست و اندر زیر باسلیق مادیان شریان است. و نیش رگ زن بخطا بشریان نیاید. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
اسلم
اسلم
مؤلف عقدالفرید آرد: قال الشاعر: و اذا تکون کریهه فرَّجتها اَدعو باَسلم مَره ورَباح. یرید التطیرباسلم و رباح، للسلامه والربح. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 2 ص 140) طفی. شاخه های مقل
لغت نامه دهخدا
اسلم
اسلم
کوه اسلم، کوهی است بخراسان که خط سرحدی ایران و روسیه از شمالی ترین قلۀ آن میگذرد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 24)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.