- اشکنجه
- عذاب، عقوبت، شکنجه، آزار، اذیت، رنج دادن، صدمه
معنی اشکنجه - جستجوی لغت در جدول جو
- اشکنجه
- شکنجه، آزار دادن کسی برای تنبیه، گرفتن اقرار یا واداشتن به انجام کاری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکمبه، معدۀ حیوانات علف خوار، اشکمبه، چرینه
چین شکن، نوایی است از موسیقی قدیم، خورشی است که از روغن و آب و سبزی خشک و پیاز و تخم مرغ و آرد تهیه کنند و گاه در آن اسفناج ریزند
گرفتن عضوی بسر دو ناخن چنانکه آن عضو بدرد آید نشگون وشگون
عذاب، مجازات
آزار و ایذاء و رنج، عذاب دادن
وشگون، عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نشگون، نشگنج، نخجل، نخچل، نخجیل، نیلک
شکنج
نشگون، نشگنج، نخجل، نخچل، نخجیل، نیلک
شکنج
خوراکی آبدار که با آب، پیاز، آرد، تخم مرغ، کشک، شیرۀ انگور و مانند آن تهیه می شود، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، برای مثال مطربان ساعت به ساعت بر بنای زیر و بم / گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه (منوچهری - ۹۷)
چین، شکن، نوایی است از موسیقی قدیم، خورشی است از روغن و سبزی و پیاز و تخم مرغ و آرد
آزار دادن کسی برای تنبیه، گرفتن اقرار یا واداشتن به انجام کاری
شکنجه کردن: شکنجه دادن، رنج و آزار دادن، آزار کردن متهم با آلات و ادوات شکنجه تا از او اقرار بگیرند
شکنجه کردن: شکنجه دادن، رنج و آزار دادن، آزار کردن متهم با آلات و ادوات شکنجه تا از او اقرار بگیرند
ابر مرده اسفنج مرده اسفنج
بر بافته ساختگی
شکوفه وبهار درخت میباشد. بمعنی قی واستفراغ هم گویند
لغزش زلت
شکننده
شکسته، تپه و ماهور زمین پر تپه و ماهور
انداخته بر زمین زده، گسترده، از شماره بیرون شده ساقط
شکمبه، معدۀ حیوانات علف خوار، اشکنبه، چرینه
گیاهی به بلندی یک متر، با برگ های دراز، تخم های ریز، سرخ رنگ، خوش بو و تلخ مزه که بیشتر در هند می روید. تخم آن در طب قدیم برای تقویت دماغ، جگر و معده و دفع سمّ حشرات گزنده به کار می رفته
انداخته شده، گسترده، کنایه از شکست خورده، کنایه از خوار، ذلیل
مشکیزه
شکوفه، برای مثال باش تا دوحۀ اقبال تو اشکوفه کند / کز شمیمش همه آفاق معطر گردد (ابوعلی چاچی - شاعران بی دیوان - ۲۶۶)
قی، استفراغ،برای مثال بنگر به درخت ای جان در رقص و سراندازی / اشکوفه چرا کردی گر باده نخوردستی (مولوی۲ - ۹۰۰)
قی، استفراغ،
آروغ، سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود، زغنگ، هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، سکیله، هکهک
وسیله ای که نجاران با آن چوب را سوراخ میکنند
جمع شتا، زمستان ها
شان وشوکت وشکوه وعظمت
اشکلک
کنار کوهی از گیاهان درخت سدر چوبی است بمقدار چهار انگشت که وسط آن باریکتر از دو سر وی است و وسط آن طناب بندند و آن برای اتصال دو قطعه خیمه بکار رود، چوبی که لای انگشتان متهمان میگذاشتند و فشار میدادند تا بجرم خود اقرار کنند
اشکوفه شکوفه