جدول جو
جدول جو

معنی اشترداری - جستجوی لغت در جدول جو

اشترداری
(اُ تُ)
پاسبانی اشتر و کرایه کشی با آن. (ناظم الاطباء). و رجوع به شترداری شود، تکبر
لغت نامه دهخدا
اشترداری
ساربانی شتربانی. زنگ شتر
تصویری از اشترداری
تصویر اشترداری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
سازمانی که در هر شهر برای پاکیزه نگهداشتن کوچه ها، خیابان ها، مواظبت باغ های عمومی، روشنایی شهر، تقسیم آب و تعیین نرخ خواربار تشکیل می شود و زیر نظر انجمن شهر یا وزارت کشور قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لشکرداری
تصویر لشکرداری
نگهداری لشکر، فرماندهی لشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشترخار
تصویر اشترخار
خارشتر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت
اشترگیا، راویز، کستیمه، کسیمه، شترخار، شترگیا، خاراشتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چترداری
تصویر چترداری
چتر در دست داشتن، شغل و عمل چتردار، کنایه از پادشاهی و سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استردار
تصویر استردار
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، قاطردار، استروان، قاطربان، استربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتروار
تصویر اشتروار
اشتربار، آن مقدار بار که بر پشت یک شتر حمل شود، بار شتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتربار
تصویر اشتربار
آن مقدار بار که بر پشت یک شتر حمل شود، بار شتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتراکی
تصویر اشتراکی
کمونیست، پیرو کمونیزم، به طور مشترک، با هم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دفترداری
تصویر دفترداری
عمل و شغل دفتردار، عمل نگاه داشتن و نوشتن دفترهای حساب مطابق قواعد حسابداری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشورداری
تصویر کشورداری
حکومت، سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتردرای
تصویر اشتردرای
زنگ بزرگ که بر گردن شتر می بندند، درای شتر، زنگ شتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتردار
تصویر اشتردار
شتربان، ساربان، کسی که شتر دارد و با شتر از جایی به جای دیگر بار می برد
فرهنگ فارسی عمید
(لَ کَ)
عمل لشکردار. نگاه داشتن لشکر. نگهداری لشکر: و قاعده ای نهاد در آیین پادشاهی و لشکرداری و عدل میان جهانیان. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 88)
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ دَ)
زنگ شتر:
پیسی و ناسورکون و گربه پای
خایه غر داری تو چون اشتردرای.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ نَنْ دَ / دِ)
بمعنی شتربان. (آنندراج). ساربان.
لغت نامه دهخدا
(شُ تُ)
عمل شتردار. نگهبانی شتر. ساربانی. ساروانی. شتربانی، شتر داشتن و مالک شتر بودن. رجوع به اشترداری شود
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
شترمیری. مرگامرگی اشتر
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
شتربانی. ساربانی. شترچرانی
لغت نامه دهخدا
(دَ تَ)
عمل و شغل دفتردار. (فرهنگ فارسی معین) ، عمل نگاه داشتن و نوشتن دفترهای حساب بموجب دستورهای حسابداری. (لغات فرهنگستان). فن و حرفۀ ثبت مرتب و منظم معاملات پولی بطوری که در دورۀ معینی نوع معاملات و تاریخ وقوع و مبالغ آنها را و نیز موارد سود و زیان را نشان دهد. بعلاوه دفترداری صحیح باید وضع مالی یعنی مبالغ دارائی و بدهی و ارزش ویژۀ یک سازمان تجارتی را در پایان دوره نشان دهد. ثبت در ستونهای معینی برای تاریخ و مبلغ و توضیح معامله انجام می گیرد. معمولاً برای ثبت مبلغ معاملات دو دسته ستون بکار میرود، یکی ستون بدهکار، که مختص ثبت دارائیها و هزینه ها و مطالبات است، ودیگری ستون بستانکار، برای وارد کردن دین و بدهی و درآمدها. ثبت هر معامله ای در دفاتر مستلزم ثبت مبلغ آن معامله در ستون بدهکار یک حساب و ستون بستانکار یک حساب دیگر می باشد. این طریقه را دفترداری مضاعف یامترادف یا دوبل می خوانند. در دفترداری ساده مطالبات و بدهیها در یک دسته از ستونها ضبط میشوند، و الزامی به پیروی از روش ثبت هرمعامله در ستون بدهکار یک حساب و ستون بستانکار حساب دیگر نیست. دفترداری مضاعف یا ’دوطرفه’ در قرون 14و 15 میلادی در ایتالیای شمالی پیدایش یافت و بهمین جهت آنرا دفترداری ایتالیائی نیز می خوانند. دفترداری ساده بعدها در کار آمد. (از دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشتراکی
تصویر اشتراکی
منسوب به اشتراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتردار
تصویر اشتردار
ساربان شتربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهرداری
تصویر شهرداری
پاکیزه نگهداشتن خیابانها و پارکها و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتدادی
تصویر اشتدادی
منسوب به اشتداد یا حرکت اشتدادی. نوعی از حرکت در کیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشترمابی
تصویر اشترمابی
وقار متانت، کهنه پرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشترغار
تصویر اشترغار
پارسی تازی گشته اشترخار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتروار
تصویر اشتروار
مقدار بار یک اشتر اشتربار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتربانی
تصویر اشتربانی
شتربانی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل وشغل لشکردار نگهداری لشکر فرماندهی لشکر: و قاعده ای نهاد در آیین پادشاهی و لشکر داری و عدل میان جهانیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طشت داری
تصویر طشت داری
عمل و شغل طشت دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتروانی
تصویر اشتروانی
شتربانی ساربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتر داری
تصویر شتر داری
ساربانی شتربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشت داری
تصویر تشت داری
عمل و شغل تشت دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخترماری
تصویر اخترماری
آسترولوژی، نجوم
فرهنگ واژه فارسی سره