کسی که شتر می چراند، آنکه پیشه اش شترچرانی است و شتران را به چراگاه می بردبرای مثال که دارند اسیران خود را معذب / به صحرانوردی و اشترچرانی (محتشم کاشانی - ۴۱۶)
اخترگر. منجم: چه زو ایستاده چه رفته ز جای بدیدی بچشم سر اخترگرای. فردوسی. ستاره شمر مرد اخترگرای چنین زد ترا زاختر نیک رای. فردوسی، اختزان طریق، گرفتن نزدیک ترین راه، اختزان ِ سِرّ، نگاه داشتن و پنهان کردن راز