جدول جو
جدول جو

معنی اسکورت - جستجوی لغت در جدول جو

اسکورت
عده ای سربازمستحفظ وملازم رکاب
تصویری از اسکورت
تصویر اسکورت
فرهنگ لغت هوشیار
اسکورت
مشایعت، همراهی، هیئت مشایعت کنندگان، گروهی که برای محافظت یا احترام همراه شخص مهمی حرکت می کنند
تصویری از اسکورت
تصویر اسکورت
فرهنگ فارسی عمید
اسکورت
((اِ کُ))
مشایعت، همراهی، عده ای سرباز مسلح که برای محافظت یا احترام، همراه شخصیت مهمی حرکت می کنند، همروان (واژه فرهنگستان)
تصویری از اسکورت
تصویر اسکورت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسکوتر
تصویر اسکوتر
((اِ تِ))
روروک، چرخ پایی، وسیله بازی بچه ها با دو چرخ کوچک و یک دسته بلند و یک کف مستطیل شکل که با یک پا روی آن تکیه می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسپورت
تصویر پاسپورت
گذرنامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استوره
تصویر استوره
اسطوره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استارت
تصویر استارت
راه انداختن، شروع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
قصه وحکایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسجوعت
تصویر اسجوعت
پساوندین (پساوء دین مقفی قافیه دار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکوفه
تصویر اسکوفه
آستانه آستانه در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکوربوت
تصویر اسکوربوت
اسکربوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکواش
تصویر اسکواش
گویگرد از بازی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکسپرت
تصویر اکسپرت
برفرست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
افسانه، داستان، استوره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاسپورت
تصویر پاسپورت
گذرنامه، جواز سفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکسپرت
تصویر اکسپرت
حمل و نفل، ارسال، منتقل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساورت
تصویر مساورت
بر یکدیگر جستن، با یکدیگر جست و خیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استارت
تصویر استارت
لحظۀ حرکت ورزشکاران
وسیله ای خودکار برای راه اندازی موتور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
قصه ها و حکایت های بازمانده از دوران باستان دربارۀ خدایان، قهرمانان و به وجود آمدن اشیا و حوادث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساورت
تصویر مساورت
جست و خیز کردن، حمله کردن بسوی یکدیگر بریکدیگر برجستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استارت
تصویر استارت
((اِ))
حرکت کردن و به حرکت درآوردن، لحظه حرکت ورزشکاران در ورزش های دو و میدانی، دوچرخه سواری، شنا و همانند آن، شروع
فرهنگ فارسی معین
((اِ کُ))
نوعی ورزش دو یا چهار نفره با راکت و توپ مخصوص در سالنی کوچک که جای زدن توپ دیوارهای سالن است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
((اُ طُ رِ))
افسانه، قصه، سخن بیهوده و پریشان، مفرد اساطیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسپورت
تصویر پاسپورت
((پُ))
اجازه نامه برای رفت و آمد اشخاص از مملکتی به مملکت دیگر، گذرنامه، جواز عبور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساپورت
تصویر ساپورت
((پُ))
پشتیبانی، حمایت، نوعی جوراب محکم و بلند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساورت
تصویر مساورت
((مُ وَ رَ))
جست و خیز کردن، به سوی یکدیگر حمله کردن
فرهنگ فارسی معین
نوعی بیماری ناشی از کمبود ویتامین c با عوارضی از قبیل مثلاً بی اشتهایی، کم خونی، ضعف، تورم و التهاب لثه ها و خون ریزی زیرپوستی
فرهنگ فارسی عمید
نوعی بازی شبیه تنیس که با توپ و راکت در یک چهاردیواری به عرض ۵/۱۸ و طول ۳۲ صورت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسپورت
تصویر پاسپورت
گذرنامه، مدرکی رسمی که دارندۀ آن حق سفر به کشورهای خارجی را دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استور
تصویر استور
قیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسپور
تصویر اسپور
کامل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسپرت
تصویر اسپرت
انواع ورزش هائی که در هوای آزاد انجام شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساور
تصویر اساور
جمع سوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسارت
تصویر اسارت
در بند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استور
تصویر استور
چارپا، چهار پا، عموماً اسب واستر را خصوصاً
فرهنگ لغت هوشیار