جدول جو
جدول جو

معنی اسکورت

اسکورت((اِ کُ))
مشایعت، همراهی، عده ای سرباز مسلح که برای محافظت یا احترام، همراه شخصیت مهمی حرکت می کنند، همروان (واژه فرهنگستان)
تصویری از اسکورت
تصویر اسکورت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اسکورت

اسکورت

اسکورت
مشایعت، همراهی، هیئت مشایعت کنندگان، گروهی که برای محافظت یا احترام همراه شخص مهمی حرکت می کنند
اسکورت
فرهنگ فارسی عمید

اسکوتر

اسکوتر
روروک، چرخ پایی، وسیله بازی بچه ها با دو چرخ کوچک و یک دسته بلند و یک کف مستطیل شکل که با یک پا روی آن تکیه می کنند
اسکوتر
فرهنگ فارسی معین

اسکوره

اسکوره
اسکره. رجوع به اسکره شود، اسکی بابا (قضای...) قضائی است در سنجاق قرق کلیسا از ولایت ادرنه از طرف شمال یا خود قضای قرق کلیسا و از سوی مشرق با قضای لوله برغوس و از جانب جنوب بسنجاق کلیبولی و از جهت مغرب بسنجاق ادرنه محدود و محاط میباشد و پنج ناحیۀ موسوم به مرکز، قره خلیل، چنکرلی، بیکارحصار و قوزجغاز و 33 قریه دارد و اراضی آن از جلگه های زیبا و باصفا تشکیل شده و چندین رشته جوها که ازسوی شمال جاری و وارد نهر ارکنه میشوند اراضی آن را مشروب میسازند، که در نتیجه موجب حاصلخیزی کامل آنها میگردد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

اسکوت

اسکوت
تلفظ فرانسوی اسکات، نام باستانی مردم اسکاتلند
لغت نامه دهخدا

اسکوت

اسکوت
جان. یکی از دانشمندان معروف ایرلاند. وی در قرن 9 میلادی میزیست و سمت راهبی داشت. آثار علمی و فلسفی بزبان لاتین دارد و بواسطۀ تمایل بآزادی افکار و دوری از موهومات منظور نظر پاپ نشده و در زمرۀ گناهکاران درآمده است
جان. یکی از دانشمندان مشهور اسکاتلند. وی در قرن 13 میلادی میزیسته و بفلسفه و علوم عقلی اشتغال داشته است
مایکل. یکی از علمای اسکاتلند. وی در قرن 13 میلادی میزیست و به علوم و فنون عصر خود اشتغال ورزید
لغت نامه دهخدا

اسکوت

اسکوت
والتر. رجوع به اسکات (والتر) شود، کهنه. مندرس:
آن پسر پاره دوز شب همه شب تا بروز
بانگ کند چون خروز اسکی بابوش کیمده وار.
مولوی
لغت نامه دهخدا