جدول جو
جدول جو

معنی پاسپورت

پاسپورت((پُ))
اجازه نامه برای رفت و آمد اشخاص از مملکتی به مملکت دیگر، گذرنامه، جواز عبور
تصویری از پاسپورت
تصویر پاسپورت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاسپورت

پاسپورت

پاسپورت
گذرنامه، مدرکی رسمی که دارندۀ آن حق سفر به کشورهای خارجی را دارد
پاسپورت
فرهنگ فارسی عمید

پاسپرت

پاسپرت
پروانه برای آزادی رفت و آمد اشخاص از مملکتی بمملکت دیگر گذرنامه جواز عبور پته تذکره باشبرد، اجازه عبور بکشتی بازرگانی از آبهای ساحلی مملکتی
فرهنگ لغت هوشیار

پاستورو

پاستورو
عصبه هائی از کشاورزان که در قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی برسنیورها (ارباب) در بعض نواحی اروپا طغیان کردند
لغت نامه دهخدا

گوسپورت

گوسپورت
گاسپرت. شهر و بندری از انگلستان که در کنار خلیج پورتسمث واقع است. جمعیت آن 58200 تن است. در این شهربناهای مربوط به کشتی رانی و هواپیمایی وجود دارد
لغت نامه دهخدا

واسپور

واسپور
لقب نجبا و شاهزادگان اشکانی و ساسانی، نام دانا و هنرمندی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
واسپور
فرهنگ نامهای ایرانی