جدول جو
جدول جو

معنی اسکداری - جستجوی لغت در جدول جو

اسکداری
ابومحمد عبدالله بن شیخ حسن کانقری. وی در مائۀ سیزدهم هجری میزیست. او راست: حاشیه بر حاشیۀ خیالی بر شرح سعد بر عقاید نسفیه (توحید) ، و در بولاق بسال 1254 هجری قمری بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات) ، غلاف زیرین چشم. (منتهی الارب). پلک زیرین چشم. (مهذب الاسماء)
محمد امین. او راست: حاشیه بر شرح العصام ملا جامی بر کافیۀ ابن حاجب (در نحو) ، این کتاب در آستانه بطبع رسیده است. و نیز شرح علی جمله فی المبادی العامه (منطق) که در آستانه بسال 1271 هجری قمری بطبع رسیده. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسکدار
تصویر اسکدار
قاصدی که در قدیم منزل به منزل اسب خود را عوض می کرد، پیک سوار، غلام پست، چپر، نامه بر، پیک، برید، نامه رسان، مأمور پست، قاصد، چاپاربرای مثال توگفتی ز اسرار ایشان همی / فرستد بدو آفتاب اسکدار (عنصری - ۳۳۱)، کیسه ای که نامه ها را در آن می گذاشتند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکندانی
تصویر اسکندانی
از مردم اسکندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسداری
تصویر پاسداری
نگهبانی، مراقبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفزاری
تصویر اسفزاری
از مردم اسفزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استواری
تصویر استواری
محکمی، استحکام، محکم کاری، در امور نظامی درجۀ استوار داشتن. استوار، استقامت، ثبات، پایداری، اطمینان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکاریس
تصویر اسکاریس
نوعی کرم حلقوی شکل با زندگی انگلی که در رودۀ انسان و حیوان زندگی می کند، آسکاریس، کرم معده، کرم روده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استداره
تصویر استداره
به شکل دایره بودن، گرد بودن، گردی
فرهنگ فارسی عمید
(اِ کُ)
قریۀ بزرگی است مرکز ناحیه و مرکز قضای ولایت و سنجاق ادرنه، در طرف چپ یعنی جانب شمال نهر مریج در مسافت قریب بسه ساعت از شمال غربی شهر ادرنه. (قاموس الاعلام ترکی) ، دیهی در ناحیت براان (ن ل: براوان) در عراق عجم. (نزهه القلوب مقالۀ 3 چ گای لیسترانج ص 51)
لغت نامه دهخدا
(اَ کُ / اِ کُ / اُ کَ)
اسکذار. اسگدار. اسگذار. اسب گدار. اسب گذار. اسپ گذارنده. خوارزمی گوید: اصل آن ’از کو داری’ است یعنی از کجا گرفته ؟ و آن مدرجی است که در آن عددخرائط و کتب وارده و نافذه و نامهای صاحبان آن نوشته میشود. (مفاتیح). هدایت در انجمن آرای ناصری گوید: ظن فقیر آن است که در اصل ترکی بوده و چون اسک بمعنی الاغ است، اسکدار بمعنی الاغ دار. و این قول بر اساسی نیست.
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشکباری
تصویر اشکباری
اشک ریختن گریستن
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده اسکدار: پیک نامه بر، کیسه چرمین کیسه نامه ها پیک سوار، پیک پیاده، خریطه و کیسه پیکها که نامه ها را در آن گذارند، پایگاه و منزل پیکها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتکداری
تصویر پتکداری
آهنگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسداری
تصویر پاسداری
پاسبانی، رعایت احترام حرمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکادرن
تصویر اسکادرن
فرانسوی سوار کاران اسواران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استواری
تصویر استواری
محکمی، قرصی، متانت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکادریل
تصویر اسکادریل
فرانسوی ناو گروه
فرهنگ لغت هوشیار
نگاهبانی و پرورشگری اسب، سورای براسب در حال سورای بر اسب: سال ششم ساقیی فرمودی به اسب داری و قدحی از میان در آویختی
فرهنگ لغت هوشیار
نگاهبانی و پرورشگری اسب، سورای براسب در حال سورای بر اسب: سال ششم ساقیی فرمودی به اسب داری و قدحی از میان در آویختی
فرهنگ لغت هوشیار
گردشدن، به گرد چیزی درآمدن، گردی گرد شدگی گرد گشتن گرد بر آمدن، بشکل دایره بودن، گردی تدویر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکاریس
تصویر اسکاریس
فرانسوی کرم روده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکارید
تصویر اسکارید
فرانسوی کرم روده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استواری
تصویر استواری
محکمی، سختی، ثبات، پایداری، امن یت، اطمینان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استداره
تصویر استداره
((اِ تِ رِ))
گرد گشتن، گرد برآمدن، به شکل دایره بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسداری
تصویر پاسداری
پاسبانی، رعایت، احترام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکدار
تصویر اسکدار
((اَ کُ))
قاصد، پیک، نامه بر، کیسه ای که قاصدها نامه ها را در آن می گذاشتند، منزلی که در آن نامه بر یا پیک اسب خود را عوض می کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باکداری
تصویر باکداری
اکتراث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استتاری
تصویر استتاری
Camouflaged
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استتاری
تصویر استتاری
замаскированный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استتاری
تصویر استتاری
getarnt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استتاری
تصویر استتاری
замаскований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استتاری
تصویر استتاری
zamaskowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از استتاری
تصویر استتاری
伪装的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از استتاری
تصویر استتاری
camuflado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از استتاری
تصویر استتاری
camuffato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی