معنی استداره استداره((اِ تِ رِ)) گرد گشتن، گرد برآمدن، به شکل دایره بودن تصویر استداره فرهنگ فارسی معین
استداره استداره گردشدن، به گرد چیزی درآمدن، گردی گرد شدگی گرد گشتن گرد بر آمدن، بشکل دایره بودن، گردی تدویر فرهنگ لغت هوشیار
استداره استداره گرد شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گرد گشتن. گردی. تدویر، طلب شهد یا موم کردن. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا
استناره استناره روشنی خواستن، روشن گردانیدن، پیروزی یافتن روشن شدن، مدد خواستن بشعاع روشنی جستن فرهنگ لغت هوشیار
استشاره استشاره رای خواهی، سگال خواهی (سگال فکر اندیشه) بنگالش خواستن رای زدن مشورت خواستن مشورت کردن شورکردن، رایزنی صلاح پرسی، جمع استشارات فرهنگ لغت هوشیار