جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اسکندانی

اسکندانی

اسکندانی
قسمی سنگ شفاف که از آن نگین و گوشوار و مانند آن کنند
لغت نامه دهخدا

اسکندرانی

اسکندرانی
منسوب به اسکندریه. اهل اسکندریه از مردم اسکندریه، نوعی پارچه لطیف بافت اسکندریه، طریقه ای ایست فلسفی
فرهنگ لغت هوشیار

اسکندرانی

اسکندرانی
از مردم اسکندریه، نوعی پارچۀ لطیف که در اسکندریه بافته می شده، برای مِثال اگر اسکندری دنیای فانیت / کند بر تو کفن اسکندرانیت (عطار۱ - ۱۹۲)
اسکندرانی
فرهنگ فارسی عمید

اسکندرانی

اسکندرانی
محمد بن احمد طبیب، نزیل دمشق. وی در سال 1292 هجری قمری میزیست. او راست: 1- الازهار المجنیه فی مداواه الهیضه الهندیه، که در دمشق بسال 1299 بطبع رسیده. 2- تبیان الاسرار الربانیه فی النباتات و المعادن و الخواص الحیوانیه، که در سنۀ 1299 از تألیف آن فراغت یافته و در دمشق بسال 1300 چاپ شده است. 3- کشف الاسرار النورانیه القرآنیه، در باب اجرام سماویه و ارضیه و حیوانات و نباتات و جواهر معدنیه. در مطبعهالوهبیه بسال 1297 در سه جزء طبع شده است. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا

اسکندان

اسکندان
کلیدان است که محل بستن و گشادن درِ باغ و خانه و طویله و امثال آن باشد، و بعربی مِغْلَق خوانند. (برهان) (مؤیدالفضلاء). جای کلید است که کلیددان و کلیدان هم گویند. (شعوری)
لغت نامه دهخدا