جدول جو
جدول جو

معنی اسکاته - جستجوی لغت در جدول جو

اسکاته
(خوی / خی تَ شِ)
خاموش شدن. سکت. سکوت. سکات
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استاره
تصویر استاره
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، نجم، کوکبه، نجمه، کوکب، تارا، اختر، جرم، نیّر، ستار
سه تار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکات
تصویر اسکات
ساکت کردن، خاموش کردن، آرام کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکافی
تصویر اسکافی
از مردم اسکاف
فرهنگ فارسی عمید
روغنی که از جوشاندن بعضی املاح فلزی در روغن کتان به دست می آید و در نقاشی برای زودتر خشک شدن رنگ به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اساتذه
تصویر اساتذه
استاد، آنکه علم یا هنری را به دیگران تعلیم می دهد، آموزگار، آموزنده، دانا و توانا در علم یا هنری، معلم عالی رتبۀ دانشگاه، بالاتر از دانشیار، سرکارگر یا کارفرما در کارگاه صنعتی، رئیس در برخی از بازی های کودکان
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
استکانت. زاری. زاری کردن. تضرع. زاریدن.
لغت نامه دهخدا
(اَ حارْ رَ / اِ حارْ رَ)
رجوع به اسحارّ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ / رِ)
بلغت رومی دوایی است که آن را تودری خوانند و آن چهار نوع می باشد: زرد و سفید و سرخ و گلگون، و بهترین آن زرد باشد، سرطان را نافع است. (برهان). اسحار. اشجاره. و رجوع به اسحار شود
لغت نامه دهخدا
(مَ نِ)
شتافتن، تمام کردن. (تاج المصادر بیهقی). تمام گردانیدن. (منتهی الارب). به کمال رسانیدن: بعد از استیعاب ابواب آداب و استکمال جمال حال بخدمت آلتونتاش خوارزمشاه موسوم شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 284) ، نیکو کردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ بَ)
اسکوبه. فلکه که بر سر خنورهای سرتنگ روغن و مانند آن نهندیا پارۀ چوب که در شکاف خیک کنند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
والتر. یکی از بزرگترین نویسندگان اسکاتلندی در ربع اول قرن نوزدهم. وی در نظم و نثر هر دو اقتدار و مهارت داشت و آثاری که از خود یادگار گذاشته است از شاهکارهای ادبیات انگلیس بشمار میرود. اسکات در 15 ماه اوت 1771 میلادی در شهر ادیمبورگ از بلاد اسکاتلند متولد شده است. پدر وی مردی معتبر و متدین بود و بشغل وکالت اشتغال داشت. مادر او زنی عفیف ونیکوکار و دارای تعلیم و تربیت عالی و ممتاز بود. شاعر جوان بقدری مهر و علقۀ او را در دل میپرورد که روز بعد از وفات او بعضی از اشیاء کوچک متعلق باو رادر اطراف میز تحریر خود جمع کرده و هر روز صبح پیش از آنکه مشغول کار شود بیاد او بدانها نگاه میکرد.
اسکات در ایام طفولیت بعلت ضعف و کسالت مزاج مجبور شد در املاک ییلاقی پدر بزرگ خود اقامت کندو به این ترتیب توانست روزگار کودکی خود را میان مناظر زیبای طبیعت و متنزهات کوهستانی بسر برد. در مدرسه اسکات به فعالیت و چابکی و غرور و هوش سرشار معروف و عموماً در میان همشاگردیهای خود سمت پیشوائی و قیادت احراز میکرد. از همان زمان طفولیت ممارست غریب در قصه سازی داشت و بمطالعۀ تاریخ و احوال گذشتگان دقت بسیار مبذول میداشت. بعد از آموختن علوم مقدماتی در دارالفنون ادیمبورگ بتحصیل علم حقوق پرداخت و در آنجا بواسطۀ پشت کار و استقامت بسیار و هوش و حافظه معروف به ود.
ذوق ادبی وی بیشتر بزندگانی قرون وسطی تمایل داشت و قصه ها و افسانه ها و اشعار پهلوانی را بمیل و رغبت بی اندازه فرامیگرفت. در این ایام بعشق مطالعۀ آثار سروانتس زبان اسپانیایی را آموخت. در علم حقوق اسکات چندان پیشرفت نکرد و بیشتر میل او بسیاحت در اکناف مملکت و مشاهدۀ آثار تاریخی و اماکن طبیعی آن معطوف بود و بهمین جهت اغلب مورد ملامت و سرزنش پدر واقع میشد که به او میگفت: ’تو برای پیله وری لایق تری تا برای وکالت’. اسکات مدّت چهارده سال بشغل وکالت اشتغال داشت و چون ذوق و میل او متوجه این کار نبود هیچگونه ترقی نکرد و حقوق وی از سالی ششصد لیره متجاوز نشد ولی در طول تمام این مدّت بمطالعۀ فنون ادبی ادامه میداد و برای آثار و نوشته های جاودانی آیندۀ خود دائماً اطلاعات و معلومات کسب میکرد. با آنکه آثار عمده ومهم اسکات به نثر است ولی زندگانی ادبی او با نظم آغاز میشود. اولین اثری که در ادبیات از او منتشر شده ترجمه اشعار شاعر آلمانی بورگر میباشد که سلاست و متانت ترجمه آن بر قدرت شاعر جوان و آتیۀ درخشان اودلالت میکرد. کمی بعد بعض قطعات وطنی را که در ایام کسب علم در مدرسه سروده بود جمع کرد و در دو جلد بنام ’اشعار سواحل اسکاتلند’ انتشار داد و این اثر نخستین او پیشرفت و انتشار کامل یافت و مورد تمجید واقع شد. در سنۀ 1805 میلادی رمان ’سرود آخرین خنیاگر’ را انتشار داد و این کتاب بزودی چنان مشهور شد که متجاوزاز دو هزار نسخۀ آن در سال اول فروش رفت و تا سنۀ1830 میلادی چهل و چهار هزار مجلد آن فروخته شد و معادل هزار لیره منافع آن عاید شاعر گردید. چند سال بعد شاهکار شعری او بنام ’خاتون دریا’ منتشر گردید و در این آثار مخصوصاً در کتاب آخری اسکات روح رمانتیک و قریحۀ سرشار خود را بخوبی بمعرض شهود آورده و بقدری در وصف مناظر طبیعی و تشریح حالات و اخلاق سادۀ انسانی مهارت بخرج داده است که بلافاصله در تمام بریطانیا نام او مشهور شد و دیری نگذشت که کتابهای مزبور بتمام السنۀ قارۀ اروپا ترجمه گردید.
لکارت، داماد او که کتاب مفصلی در تاریخ زندگانی او نگاشته، مینویسد: ’اسکات قسمت اول روز را به کارهای ادبی و تحریر و قرائت اختصاص میداد، صبح در ساعت شش برمی خاست و لباس شکار یا هر لباس دیگر که میل داشت میپوشید و اوراق و کاغذهای خود را بدقت و ترتیب کامل در اطراف میز تحریر مرتب میکرد. کتابهائی که به آنها احتیاج رجوع داشت در پای میز دسته میکرد و همیشه یکی یا دو تا از سگهای او روبرویش می نشستند و به چشم او مینگریستند. به این ترتیب مشغول کار میشد و تا پیش از آنکه افراد خانواده برای صرف صبحانه گرد آینداو مقدار بسیاری چیز نوشته بود’. مدتها بود آرزو میکرد زندگانی عالی و مجللی برای خود فراهم سازد و خانوادۀ بزرگ و معتبری تشکیل دهد و به نیکنامی و افتخار زندگانی کند. این آرزوی او در ’دبوتزفورد’ صورت گرفت و قطعه زمین وسیعی در آنجا بمبلغ بیست و نه هزار لیره خرید و قصر و عمارت مجللی در آن بنا کرد و در این وقت خانه او مطاف و زیارتگاه دائمی مسافرین و مشتاقان دیدار او شده و از چهار گوشۀ دنیا فضلا و دانشمندان و خواستاران علم و ادب بزیارت او می آمدند و اوبا کمال خوشروئی و ملاطفت از آنان پذیرائی میکرد.
اسکات خبط و بی احتیاطی بزرگی کرد و باعث خانه خرابی خود شد، به این معنی که بامید ازدیاد عایدی خویش مؤسسه ای برای طبع و انتشار کتب در ادیمبورگ تأسیس کرد و شخصی را به مدیریت آن گماشت. شخص مزبور بهیچ وجه لیاقت و کفایت نداشت و سؤاعمال او باعث بی نظمی کار تجارتخانه شد. دیری نگذشت که انبار مؤسسه پر از کتب و مطبوعات غیرقابل فروش شد و فقط فروش بسیار آثار خود اسکات تا مدتی از ورشکستن قطعی تجارتخانه جلوگیری کرد لیکن ضربت قاطع بالاخره فرودآمد و در سنۀ 1825 میلادی اسکات ناگهان خود را به تنهائی مسئول صد و سی هزار لیره قرض یافت ! هر کس در این موقع بجای اسکات بود یقیناًاز این ضربت موحش از پا درمی آمد ولی اسکات شجاعت و استقامت بی نظیری از خود بروز داد و بجای آنکه مصیبت و بدبختی باعث خرد کردن و زمین زدن او بشود محرک قوی و قدرت او شد و بلافاصله پس از حدوث این واقعه مشغول کار شده و کتاب متعاقب کتاب از خامۀ خود بیرون دادتا آنکه قوای بدنی او تحلیل رفت و زندگانیش فدای شهامت و بزرگی روح وی گردید. در سنۀ 1814 میلادی آنگاه که تجارت خانه سابق الذکر دچار اختلال و ورشکستگی شده بود اسکات کتابی را که سابقاً به نثر شروع کرده و مدتی ناتمام گذاشته بود در دست گرفت و بعجله آنرا بپایان رسانید. این کتاب رمان مشهور ’ویورلی’ است که بمجردانتشار نام مؤلف در رأس رمان نویسان تاریخی قرار گرفت و با آنکه ابتدا به امضای مجعول و بغیر از اسم اسکات منتشر شد فوراً جلب توجه عمومی را کرده و در اندک مدتی چند مرتبه چاپ شد. بعد از این اسکات شعر را کنار گذاشت و بنوشتن رمانهای تاریخی مشغول شد و در بقیۀ عمر خود علاوه بر چند کتاب ادبی دیگر سالی مرتباً دو کتاب رمان تحریر کرد و در تلو آنها قسمتهای مختلفۀ تاریخ انگلیس و اسکاتلند و سایر ممالک اروپا رااز زمان جنگهای صلیبی تا اواسط قرن هجدهم با مهارت و قدرتی بسیار شرح و توصیف و زندگانی و آداب آن قرون را رنگ آمیزی کرده است. قدرت و مهارت نویسندگی، اطلاع صحیح و دقیق، زیبائی سبک و بزرگی فکر همه از مزایا و خصایص سلسلۀ رمانهای اوست. وصفهائی که در آنها آمده در هیچ جای دیگر نظیر ندارد و انسان وقتی آنها رامیخواند مثل آن است که اشخاص مختلف از صلیبیون، پاپها، کشیشها، شوالیه ها، یهودیها، کولیها، گداها و هزاران اشخاص دیگر از طبقات و درجات مختلفۀ اجتماعی درنظر او مجسم و زنده و باروح در مقابل او ایستاده اند.
پس از ورشکست شدن تجارتخانه و مقروض شدن اسکات بسیاری از دوستان و رفقای او پیشنهاد کمک و مساعدت کردند و حاضر شدند قرض او را بپردازند ولی روح بزرگ او از قبول پیشنهاد آنها امتناع کرد و مصمم شد تا لحظۀ آخر استقامت کند و قروض خود را بپردازد. برای این مقصود تنها وسیله ای که داشت قلم او بود و بهمین جهت شب و روز آرام و خواب را بر خود حرام کرد و تا حد امکان نوشت و تصنیف کرد و بعد از سه سال متجاوز از چهل هزار لیره از عایدات قلم خود بطلبکاران پرداخت. اگر صحت مزاج با او مساعدت میکرد یقیناً تمام قرض را تأدیه میکرد ولی متأسفانه از سنۀ 1829 میلادی آثار نقاهت و بیماری مزاج او هویدا شد و سال بعد به فالج شدیدی گرفتار گشت. و در 1832 میلادی درگذشت. (از مجلۀ آینده سال اول شمارۀ 9- 10 بقلم و ترجمه س. میلادی سعیدی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اوباش.
لغت نامه دهخدا
(سُ تَ)
خاموشی دراز، آنچه خاموش گرداند کسی را. (منتهی الارب). رجوع به سکات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسحاره
تصویر اسحاره
رومی از داروها تودری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسواره
تصویر اسواره
از پارسی اسوار پیشوای پارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکات
تصویر اسکات
ساکت کردن، خاموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اگویایی خاموشی از گیجی گیجزدگی، مردن، فرو نشستن خشم پاسخ دندان شکن پاسخ کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابکاره
تصویر ابکاره
کشت و زرع کشاورزی حرث، (توسعا) مزرع مزرعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسنامه
تصویر اسنامه
پر خوشه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکادر
تصویر اسکادر
فرانسوی بخش ناو دسته چند کشتی جنگی به فرماندهی یک تن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکالش
تصویر اسکالش
اندیشه فکر تفکر خیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکانه
تصویر استکانه
خاکی شدن خاکی بودن فروتنی بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکابه
تصویر اسکابه
خنوری درخنور درخم
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده سخن پریشان، انگاره افسانه، اندار: تلخ می آید تو را گفتار من خواب می آرد تو را اندار من میتخت (مقدم جستار مهر و ناهید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساتذه
تصویر اساتذه
جمع استاذ، از پارسی استادان، جمع استاذ استادان اساتید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساکفه
تصویر اساکفه
جمع اسکاف، کفشگران
فرهنگ لغت هوشیار
قایم بر پای مانده، ساکن بی حرکت راکد، خادم خدمتکار پرستنده، کاسد و از رونق افتاده، در تداول هندیان چوبی که خیمه و مانند آنرا بر آن نصب میکنند ستون خیمه عمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاره
تصویر استاره
چادر پشه بند پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابکاره
تصویر ابکاره
((اَ رِ))
کشت و زرع، کشاورزی، مزرعه، کشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استانه
تصویر استانه
((اَ نِ))
جای خواب و آرام، آرامگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استاره
تصویر استاره
((اِ رِ))
ستاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکوتر
تصویر اسکوتر
((اِ تِ))
روروک، چرخ پایی، وسیله بازی بچه ها با دو چرخ کوچک و یک دسته بلند و یک کف مستطیل شکل که با یک پا روی آن تکیه می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکات
تصویر اسکات
((اِ))
خاموش کردن، زبان بستن
فرهنگ فارسی معین
چرم گاو، پوست گاو که بوسیله ی میخ هایی چوبی بر زمین پهن
فرهنگ گویش مازندرانی