جدول جو
جدول جو

معنی اساتذه

اساتذه
استاد، آنکه علم یا هنری را به دیگران تعلیم می دهد، آموزگار، آموزنده، دانا و توانا در علم یا هنری، معلم عالی رتبۀ دانشگاه، بالاتر از دانشیار، سرکارگر یا کارفرما در کارگاه صنعتی، رئیس در برخی از بازی های کودکان
تصویری از اساتذه
تصویر اساتذه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اساتذه

اساتذه

اساتذه
جمع استاذ، از پارسی استادان، جمع استاذ استادان اساتید
اساتذه
فرهنگ لغت هوشیار

اسابذه

اسابذه
نام قومی از فرس. (اقرب الموارد). قومی از ایرانیان. گروهی از مجوس فارس. واحد آن: اسبذی. (منتهی الارب). جماعتی از ایرانیان زرتشتی بین النهرین که آنانرا اسبذیین نیز میگویند و سلیحوران قلعۀ مشقر بودند و منذر بن سادی یکی از صحابۀ رسول از آنان است. و ظاهراً کلمه جمع عربی اسبذ (اسپ بد) باشد، بستن کسی را، دستگیر شدن. دستگیری. در تداول فارسی زبانان بمعنی اسار و اسیری و بردگی است و به این معنی در لغت عربی اسار بدون تاء است
لغت نامه دهخدا

استاده

استاده
قایم بر پای مانده، ساکن بی حرکت راکد، خادم خدمتکار پرستنده، کاسد و از رونق افتاده، در تداول هندیان چوبی که خیمه و مانند آنرا بر آن نصب میکنند ستون خیمه عمود
فرهنگ لغت هوشیار

اساقفه

اساقفه
جمع سقف، سکوبایان (سکوبا اسقف) جمع اسقف. اسقفان سکوبایان
اساقفه
فرهنگ لغت هوشیار