جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اسکافی

اسکافی

اسکافی
منسوب به اسکاف که ناحیه ای است در بغداد در جهت نهروان از سواد عراق. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

اسکافی

اسکافی
محمد بن عبدالله اسکافی مکنی به ابی جعفر. از ائمۀ معتزلۀ بغداد. متوفی بسال 140 هَ. ق. وی در بعض عقاید بشیعه نزدیک است و طایفۀ ’اسکافیه’ بدو منسوبند و او میگفت: ان الله تعالی لایقدرعلی ظلم العقلاء و یقدر علی ظلم الاطفال و المجانین. (مقریزی 2: 346) (اعلام زرکلی ج 3 ص 923) (خاندان نوبختی ص 81 و 85 و 137 و 241) (ضحی الاسلام ج 3 ص 79)
محمد بن عبدالله خطیب اسکافی مکنی به ابی عبدالله. ادیب لغوی. رجوع به محمد بن عبدالله خطیب اسکافی و معجم المطبوعات و روضات الجنات ص 560 ببعد شود
محمد بن همام بغدادی مکنی به ابی علی. رجوع به ابوعلی همام اسکافی و خاندان نوبختی ص 215، 227، 230 و 234 شود
لغت نامه دهخدا

اسکافی

اسکافی
و اسمه... نحو مأتی ورقه. (کذا). (ابن الندیم ص 239)
لغت نامه دهخدا

اسکافیه

اسکافیه
اصحاب ابی جعفر الاسکاف. قالوا: ان الله تعالی لایقدر علی ظلم العقلاء بخلاف ظلم الصبیان و المجانین فانه یقدر علیه. (تعریفات جرجانی). فرقه ای از معتزله و یاران ابوجعفر اسکاف باشند. گویند: خدای تعالی توانا نباشد که بر خردمندان ستم کند بخلاف کودکان و دیوانگان که نسبت به آنان ستم تواند کرد. کذافی شرح المواقف. (کشاف اصطلاحات الفنون) (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

اسکاف

اسکاف
ظ. مصحف چکاد، رجوع به سپکار شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سر کوه و قلۀ کوه. (برهان) (آنندراج). سر کوه. (اوبهی)، فرق سر. (برهان) (آنندراج). میان سر. (اوبهی)
لغت نامه دهخدا

اسکاف

اسکاف
دو موضع بنواحی نهروان از اعمال بغداد. (منتهی الارب). نام دو ناحیۀ بزرگ موسوم به اسکاف علیا و اسکاف سفلی در عراق، در جوار نهروان و بین بغداد و واسط. بعد از سلجوقیان به هنگام ویرانی نهروان دو ناحیۀ فوق نیز ویران گشت. جمعی از دانشمندان و مشاهیر از این سرزمین ظهور کرده بنسبت اسکافی معروف شده اند. رجوع به اسکاف بنی جنید شود
لغت نامه دهخدا