- اسهال
- شکم راندن توسط دارو، شکم روش، نام مریضی میباشد که فضولات معده پی درپی وبه شکل مایع جاری میشود، بیرون روی
معنی اسهال - جستجوی لغت در جدول جو
- اسهال
- شکم روش
- اسهال ((اِ))
- شکم روی
- اسهال
- دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، هیضه، شکم روش، شکم روه، بیرون روه، زحیر، تردّد، رانش
اسهال خونی: در پزشکی نوعی اسهال که با التهاب، زخم روده و لخته های خون در مدفوع همراه است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوتاهی کردن فراموشی دادن
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
شادمانیدن
جمع سدل، پرده ها،، جمع سدل، سینه ریزها گردن بندها هشتن گیسو، هشتن دامن، به فراموشی سپردن فروهشتن فرو گذاشتن آویختن
جمع سحل، جامه ای از ریسمان یکتا بافته باشند
بدگند دادن (بدگند رشوت) پاره دادن، شمشیرکشیدن، دزدی تاراج آشکار
لاتینی تازی شده پیاز دشتی پیاز موش پیاز کوهی
جمع سهم، بون ها در تازی به جای اسهام گفته میشود پشک انداختن، بسیار سخنی سخن دراز کردن جمع سهم بهره ها بخشها. توضیح در عربی جمع سهم بمعنی بهره (اسهم) آمده
بیدار کردن بی خواب کردن
بیدار کردن، یکباره زاییدن
سخن بسیار گفتن
ساختن پیشدالان ساختن در گاهی، ساختن گنجینه
جمع سمله، لای آن چه تک تالاب گرد آید کاهیده ای اسمعیل از نام ها، آشتی دادن، کهن جامگی
ماسه ها ریگ های نرم
روان آلودن ناشایستگری (روان نفس)
زمان دادن، فرصت دادن
در ربودن
بسیار سخن گفتن، دراز کردن سخن
مهلت دادن، زمان دادن، فرصت دادن، سستی و کاهلی
جمع سهم، بهره ها، بخش ها
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
از اندازه گذشتن، سخن را دراز گردانیدن، پرگویی، اطناب، واگذاشتن چهارپایان سواری، بسیار بخشش کردن، شیر مکیدن بزغاله از مادر
باریدن باران
آسانتر، سهل تر
سهل تر، آسان تر
پیچاک، دل پیچه
نوعی اسهال که با التهاب و زخم روده و لخته های خون در مدفوع همراه است، زحیر، ذوسنطاریا، دیسانتری