معنی اسهاب - فرهنگ فارسی معین
معنی اسهاب
- اسهاب((اِ))
- از اندازه گذشتن، سخن را دراز گردانیدن، پرگویی، اطناب، واگذاشتن چهارپایان سواری، بسیار بخشش کردن، شیر مکیدن بزغاله از مادر
تصویر اسهاب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اسهاب
اسهاب
- اسهاب
- عقل بشولیده شدن از گزیدن مار. (تاج المصادر بیهقی). مدهوش شدن از گزیدن مار اُسهب الرجل (مجهولاً).
لغت نامه دهخدا
اذهاب
- اذهاب
- جمع ذهب، زرها زراندودن، بردن، روان کردن، نابودکردن بردن کسی را بردن کسی را دور گردانیدن، روان کردن، زراندود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ارهاب
- ارهاب
- ترساندن، شترسواری برشتر خسته نشستن ترسانیدن دچار هراس کردن
فرهنگ لغت هوشیار