جدول جو
جدول جو

معنی اسهال

اسهال
دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، هیضه، شکم روش، شکم روه، بیرون روه، زحیر، تردّد، رانش
اسهال خونی: در پزشکی نوعی اسهال که با التهاب، زخم روده و لخته های خون در مدفوع همراه است
تصویری از اسهال
تصویر اسهال
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اسهال

اسهال

اسهال
شکم راندن توسط دارو، شکم روش، نام مریضی میباشد که فضولات معده پی درپی وبه شکل مایع جاری میشود، بیرون روی
فرهنگ لغت هوشیار

اسهال

اسهال
بزمین نرم رسیدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا

اسبال

اسبال
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
فرهنگ لغت هوشیار

اسدال

اسدال
جمع سدل، پرده ها،، جمع سدل، سینه ریزها گردن بندها هشتن گیسو، هشتن دامن، به فراموشی سپردن فروهشتن فرو گذاشتن آویختن
فرهنگ لغت هوشیار