جدول جو
جدول جو

معنی اسبال

اسبال((اِ))
باران باریدن، بسیار سخن گفتن بر کسی، جاری کردن، روان ساختن
تصویری از اسبال
تصویر اسبال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اسبال

اسبال

اسبال
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
فرهنگ لغت هوشیار

اسبال

اسبال
جاری کردن. (غیاث). - اسبال دمع، پیاپی ریختن اشک. پیاپی آمدن اشک. (منتهی الارب).
- اسبال سما، باریدن آسمان. باریدن باران. (منتهی الارب).
- اسبال مطر، پیاپی آمدن باران. (منتهی الارب). باران باریدن. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا

اسبال

اسبال
اسبال دلو، دهانه های دلو. (منتهی الارب) ، لبهای آن
لغت نامه دهخدا

اخبال

اخبال
آیشت دهی: زمین را یک سال بکارند و سالی چند رها کنند تا نیرو گیرد
اخبال
فرهنگ لغت هوشیار