معنی اذهال - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اذهال
اذهال
اذهال
غافل کردن. (مؤید الفضلاء). غافل گردانیدن. فراموشانیدن: اذهله الأمر اذهالاً و اذهله عنه.
لغت نامه دهخدا
اذیال
اذیال
جمع ذیل، دامن ها، جمع ذیل دامنها: (سلطان... به خواجه حواله کرد... چنانکه از هیچ جانب غبار آزادی بر اذیان ننشست) (سلجوقنامه ظهیری) یا اذیان ناس. طبقه پست از مردم اذناب ناس سپس روندگان پس ماندگان مقابل نواصی
فرهنگ لغت هوشیار
اذهاب
اذهاب
جمع ذهب، زرها زراندودن، بردن، روان کردن، نابودکردن بردن کسی را بردن کسی را دور گردانیدن، روان کردن، زراندود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اذلال
اذلال
خوار پنداشتن دست کم گرفتن، خوار کردن، نرم گرداندن کسی را خوار پنداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
اسهال
اسهال
شکم راندن توسط دارو، شکم روش، نام مریضی میباشد که فضولات معده پی درپی وبه شکل مایع جاری میشود، بیرون روی
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.