معنی اسدال - فرهنگ فارسی معین
معنی اسدال
اسدال((اِ))
فروهشتن، فروگذاشتن، آویختن (پرده)
تصویر اسدال
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اسدال
اسدال
اسدال
جمع سدل، پرده ها،، جمع سدل، سینه ریزها گردن بندها هشتن گیسو، هشتن دامن، به فراموشی سپردن فروهشتن فرو گذاشتن آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
اسدال
اسدال
فروهشتن موی و جامه. (منتهی الارب). فروهشتن موی و پرده و مانند آن. فروگذاشتن، تندروتر. شتاب روتر: اسرع الظباء ظبی الحلب. (مجمع الامثال میدانی در ذیل اخبث)
لغت نامه دهخدا
اسدال
اسدال
جَمعِ واژۀ سُدل و سِدل. پرده ها. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
اسبال
اسبال
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
فرهنگ لغت هوشیار
اسداف
اسداف
شامه هشتن (شامه مقنعه (هشته فرو گذاشته رها کرده آویخته، تیرگی چشم، چراغ فرا گرفتن، پرده بر گرفتن، خوابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اسداء
اسداء
فرو گذاشتن، به دلخواه رسیدن، نیکویی وبخشش، سخن بافی
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.