جدول جو
جدول جو

معنی اسهاب - جستجوی لغت در جدول جو

اسهاب
سخن بسیار گفتن
تصویری از اسهاب
تصویر اسهاب
فرهنگ لغت هوشیار
اسهاب
بسیار سخن گفتن، دراز کردن سخن
تصویری از اسهاب
تصویر اسهاب
فرهنگ فارسی عمید
اسهاب
((اِ))
از اندازه گذشتن، سخن را دراز گردانیدن، پرگویی، اطناب، واگذاشتن چهارپایان سواری، بسیار بخشش کردن، شیر مکیدن بزغاله از مادر
تصویری از اسهاب
تصویر اسهاب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتهاب
تصویر اتهاب
بخشش پذیری
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ذهب، زرها زراندودن، بردن، روان کردن، نابودکردن بردن کسی را بردن کسی را دور گردانیدن، روان کردن، زراندود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارهاب
تصویر ارهاب
ترساندن، شترسواری برشتر خسته نشستن ترسانیدن دچار هراس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسباب
تصویر اسباب
جمع سبب، لوازم، آلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعاب
تصویر اسعاب
گرسنگی دادن، گرسنه شدن گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسراب
تصویر اسراب
روان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اپگانش ماده شتر (اپگانش بچه نارس را انداختن)، افتادن برگ، افتادن بار درخت ج سلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقاب
تصویر اسقاب
نزدیک آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سهم، بون ها در تازی به جای اسهام گفته میشود پشک انداختن، بسیار سخنی سخن دراز کردن جمع سهم بهره ها بخشها. توضیح در عربی جمع سهم بمعنی بهره (اسهم) آمده
فرهنگ لغت هوشیار
شکم راندن توسط دارو، شکم روش، نام مریضی میباشد که فضولات معده پی درپی وبه شکل مایع جاری میشود، بیرون روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهار
تصویر اسهار
بیدار کردن بی خواب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهاد
تصویر اسهاد
بیدار کردن، یکباره زاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهاء
تصویر اسهاء
ساختن پیشدالان ساختن در گاهی، ساختن گنجینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهان
تصویر اسهان
ماسه ها ریگ های نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهال
تصویر اسهال
شکم روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از الهاب
تصویر الهاب
برافروختن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهاب
تصویر انهاب
به غارت و یغما دادن مال، به باد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذهاب
تصویر اذهاب
ذهب ها، زرها، زرده های تخم مرغ، جمع واژۀ ذهب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسباب
تصویر اسباب
لوازم، ساز و برگ ها، وسایل مثلاً اسباب خانه، اسباب سفر، امکانات، لوازم مورد نیاز، سبب، ثروت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسباب
تصویر اسباب
جمع سبب، سبب ها، علت ها، وسیله ها، لوازم، مال ها، دارایی ها، برگ و ساز، کالاها، متاع ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارهاب
تصویر ارهاب
((اِ))
ترسانیدن، دچار هراس کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذهاب
تصویر اذهاب
((اِ))
بردن، دور کردن، جاری ساختن، زراندود کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسهام
تصویر اسهام
جمع سهم، بهره ها، بخش ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسهال
تصویر اسهال
((اِ))
شکم روی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انهاب
تصویر انهاب
((اِ))
به غارت دادن، به تاراج دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسهال
تصویر اسهال
دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، هیضه، شکم روش، شکم روه، بیرون روه، زحیر، تردّد، رانش
اسهال خونی: در پزشکی نوعی اسهال که با التهاب، زخم روده و لخته های خون در مدفوع همراه است
فرهنگ فارسی عمید
پوست پوست ناپیراسته پوست خام پوست پوست نا پیراسته پوست دباغی نشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهاب
تصویر اهاب
پوستی که دباغی نشده باشد، پوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهاب
تصویر اهاب
((اِ))
پوست، پوست دباغی نشده
فرهنگ فارسی معین