جدول جو
جدول جو

معنی استعمام - جستجوی لغت در جدول جو

استعمام
دستار نهادن، دستار خواهی
تصویری از استعمام
تصویر استعمام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استشمام
تصویر استشمام
بو کشیدن، بوئیدن، بو یافتن از چیزی، استشمام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرمام
تصویر استرمام
واسازی خواستن (وا سازی مرمت) واساز خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعمال
تصویر استعمال
عمل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آباد خواهی، ماند گار ساختن طلب آبادانی کردن آبادانی خواستن، تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف بقصد استفاده از منابع طبیعی و ثروت کشور و نیروی انسانی افراد آن ببهانه نابجای ایجاد آبادی و رهبری مردم آن بسوی ترقی
فرهنگ لغت هوشیار
واجیدن آگاهی خواست آموزش خواستن آفراس آگهی خواستن آگاهی خواستن پرسش کردن پرسیدن خبر گرفتن، آموزش خواستن،جمع استعلامات. خبری را پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بزرگی جستن، بزرگ شمردن، بزرگ منشی بزرگ شمردن بزرگ داشتن، بزرگ منشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعصام
تصویر استعصام
چنگ زدن باز داشتن چنگ در زدن دست انداختن تشبث کردن، پناه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
کند زبانی پوشیده شدن، ناتوان شدن بسخن گفتن عاجز شدن در سخن، خاموش گشتن از پاسخ سایل، بسته و مبهم شدن کلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استهمام
تصویر استهمام
دلسوزی اندوه دیگران خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استتمام
تصویر استتمام
پایان خواهی به سر آوردن رسا کردن بپایان بردن بسر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استذمام
تصویر استذمام
زشتکاری نکوهیده کاری نکوهیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحمام
تصویر استحمام
بگرمابه رفتن، آب گرم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعمال
تصویر استعمال
بکاربردن، کاربرد، بکارگیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
زورگویی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استشمام
تصویر استشمام
بو کردن، بوییدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استحمام
تصویر استحمام
خودشویی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استعصام
تصویر استعصام
متوسل شدن، پناه بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعظام
تصویر استعظام
بزرگ شمردن، بزرگ دانستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استحمام
تصویر استحمام
به حمام رفتن و خود را شستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعجام
تصویر استعجام
عاجز شدن در سخن، ناتوان شدن در سخن گفتن، فروماندن در پاسخ دادن به پرسش کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعمال
تصویر استعمال
به کار بردن، استفاده کردن، مصرف کردن مثلاً استعمال مواد مخدّر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
پرسش کردن دربارۀ چیزی برای کسب اطلاعات، خبر گرفتن، خبر پرسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استحمام
تصویر استحمام
((اِ تِ))
به حمام رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استتمام
تصویر استتمام
((اِ تِ))
به پایان بردن، به سر آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعمال
تصویر استعمال
((اِ تِ))
به کار بردن، کار کردن، گماشتن، به کار واداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
((اِ تِ))
آبادانی خواستن، آباد کردن کشور به ظاهر و غارت و چپاول آن در نهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
((اِ تِ))
آگاهی خواستن، پرسش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعظام
تصویر استعظام
((اِ تِ))
بزرگ شمردن، بزرگ داشتن، بزرگ منشی و تکبر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعصام
تصویر استعصام
((اِ تِ))
چنگ زدن، پناه آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعجام
تصویر استعجام
((اِ تِ))
پوشیده شدن، ناتوان شدن به سخن گفتن، عاجز شدن در سخن، خاموش گشتن از پاسخ سایل 4- بسته و مبهم شدم کلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استشمام
تصویر استشمام
((اِ تِ))
بو کردن، بوییدن، دریافتن
فرهنگ فارسی معین
دست درازی و اعمال نفوذ و مداخلۀ دولت قوی در کشور و سرزمین دولت ضعیف به بهانۀ آبادی و عمران و به قصد استفاده از منابع ثروت آن، آباد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استشمام
تصویر استشمام
بو کشیدن، بوییدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
Colonization
دیکشنری فارسی به انگلیسی