بسته شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). ناتوان شدن بسخن گفتن. عاجز شدن در سخن. بسته گردیدن بر کسی سخن و ناتوانی از فصیح گفتن: استعجم علیه الکلام، مهربان کردن. (زوزنی)، استمالت. دل بدست آوردن. (غیاث) : سیف الدوله از این حالت واقف شد بر عقب او (نوح) برفت و در استعطاف جانب او و برائت ساحت خویش و تقریر صدق نیت در موالات و مطاوعت مبالغه نمود. (ترجمه تاریخ یمینی صص 138- 139). شطری از ایناس وحشت و ازالت عارضۀ ریبت و نبذی از استمالت و استعطاف ایراد کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 342). و از سلطان عذرها خواست و استعطاف جانب او کرد. (جهانگشای جوینی). - استعطاف کردن، طلب مهربانی کردن. - ، دل بدست آوردن. - کلمه استعطاف، کلمه ای که دال بر مهربانی خواستن و عطف توجه باشد: قعدک اﷲ، کلمه استعطاف است نه قسم، بدان جهت که جواب ندارد و معنی آن سئلت اﷲ حفظک باشد. (منتهی الارب)