جدول جو
جدول جو

معنی استعلاف - جستجوی لغت در جدول جو

استعلاف(مَ)
علف خواستن ستور به آواز حمحمه. (منتهی الارب) ، به همه فارسیدن. (زوزنی). همه را فرارسیدن. (تاج المصادر بیهقی)، نیک خندیدن. یقال: استغرق فی الضحک. (منتهی الارب)، فراگرفتن سطبری شکم شتر پیش بند را چندان که تنگ گردد. (منتهی الارب)، تجاوز کردن، بتمام توانائی خود کاری کردن، غرقه شدن. غرق شدن. فرورفتن در، الاستغراق، هو الشمول لجمیع الافراد بحیث لایخرج عنه شی ٔ. (تعریفات جرجانی). الاستغراق، بالراء، هو عند الصوفیه ان لایلتفت قلب الذاکر الی الذکر فی اثنأالذکر و لا الی القلب و یعبّر العارفون عن هذه الحاله عن الفناء. کذا فی مجمعالسلوک. و تعریف الاستغراق قد سبق فی لفظ المعرفه فی فصل الفاء من باب العین المهمله. (کشاف اصطلاحات الفنون) : از حضرت سلطان العارفین ابویزید قدس اﷲ روحه العزیز منقول است که هرچگاه از عالم استغراق بازمی آمد این چنین معامله می فرمودند. (انیس الطالبین بخاری). آن جانور (حربا) از حالت استغراق (در جمال آفتاب) بازآمد و پشت خود را بر زمین نهاد و روی به آسمان کرد. (انیس الطالبین بخاری).
- استغراق داشتن، فرورفتن در
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استحلاف
تصویر استحلاف
سوگند دادن، قسم دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
پرسش کردن دربارۀ چیزی برای کسب اطلاعات، خبر گرفتن، خبر پرسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعلاج
تصویر استعلاج
علاج خواستن، درمان خواستن، طلب چاره و علاج کردن، معالجه کردن، درمان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استخلاف
تصویر استخلاف
کسی را به جای خود خلیفه کردن، جانشین کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعطاف
تصویر استعطاف
به دست آوردن دل کسی، مهربان شدن، دلجویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعفاف
تصویر استعفاف
پارسایی کردن، خودداری از انجام کار حرام
فرهنگ فارسی عمید
سوگند خواستن سوگند خواهی سوگند خواستن طلبیدن قسم سوگند دادن، سوگند دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخلاف
تصویر استخلاف
جانشین گزیدن، آب بر کشیدن جانشین کردن جانشین ساختن، جانشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعطاف
تصویر استعطاف
مهربان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پاکدامنی خواستن، به پاکی گراییدن، پارسایی باز ایستادن از ناروا کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعلاب
تصویر استعلاب
ناخوش یافتن، ناخوش شمردن، ناخوشایندگی
فرهنگ لغت هوشیار
درمان جویی درمان خواست، چاره جویی درمان جستن علاج بیماری طلبیدن مداوای مرض خواستن، چاره خواستن، چاره جویی. طلب علاج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
واجیدن آگاهی خواست آموزش خواستن آفراس آگهی خواستن آگاهی خواستن پرسش کردن پرسیدن خبر گرفتن، آموزش خواستن،جمع استعلامات. خبری را پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استسلاف
تصویر استسلاف
گران فروشی، وام خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیلاف
تصویر استیلاف
همدی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعطاف
تصویر استعطاف
((اِ تِ))
مهربانی خواستن، دل به دست آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استخلاف
تصویر استخلاف
((اِ تِ))
جانشین ساختن، جانشین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
((اِ تِ))
آگاهی خواستن، پرسش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعلاء
تصویر استعلاء
((اِ تِ))
برتری جستن، بزرگوار شدن، بلندی، رفعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعلاج
تصویر استعلاج
((اِ تِ))
درمان بیماری طلبیدن، چاره جویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استحلاف
تصویر استحلاف
((اِ تِ))
سوگند خواستن، قسم دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
Elicitation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
élucidation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
извлечение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
Erläuterung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
елімінація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
eliminacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
引出
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
elicitação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
elicitazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
elicitation
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
elicitation
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
การดึงข้อมูล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از استعلام
تصویر استعلام
elicitation
دیکشنری فارسی به اندونزیایی