جدول جو
جدول جو

معنی استحلال - جستجوی لغت در جدول جو

استحلال
رواخواست بحلی خواستن حلال کردن طلبیدن، حلال ساختن حلال شمردن، حلال ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
استحلال
حلالیت خواستن، مباح دانستن، حلال دانستن
تصویری از استحلال
تصویر استحلال
فرهنگ فارسی عمید
استحلال
((اِ تِ))
حلالی طلبیدن
تصویری از استحلال
تصویر استحلال
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جداسری خود سری، به خود ایستایی، بلند کردن، فرازیدن، لرزیدن لرزه گرفتن، خودکامگی، فراروی برداشتن و بلند کردن، بلند بر آمدن بجای بلند آمدن، ضابط امر خویش بودن بخودی خود بکاری بر ایستادن بی شرکت غیری، صاحب اختیاری و آزادی کامل یک کشور (دولت و ملت) در امور سیاسی و اقتصادی بدون اعمال نفوذ خارجیان (ظاهرا و باطنا)، بدون مداخله کاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شاماخ پروری (شاماخ غلات) طلب غله کردن غله گرفتن غله برداشتن، طلب غله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استملال
تصویر استملال
به ستوه آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استسلال
تصویر استسلال
بر کشیدن شمشیروجزآن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استزلال
تصویر استزلال
لغزیدن، لغزیدن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطلال
تصویر استطلال
به زیر نگریستن چشم پایین انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استضلال
تصویر استضلال
گمراه خواستن گمراهاندن سایه جویی، خواهش
فرهنگ لغت هوشیار
نوماه جستن، نوماه دمیدن ماه نو دیدن ماه نو جستن، هویدا شدن ماه نو. یا براعت استهلال. صنعتی است ادبی و آن آغاز کردن سخنی است بطرزی که کاملا مناسب با مقصود باشد و خوش افتد. ماه نو دیدن، جستجوی ماه کردن، هلال دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
به دست آوردن، بازیافت خواستن بازیابی برداشت حاصل خواستن طلب حصول نتیجه گرفتن،جمع استحصالات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبلال
تصویر استبلال
به خواهی بهبود جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استذلال
تصویر استذلال
ناچیز و خوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دلیل خواستن دلیل جستن رهنمون جستن، دلیل آوردن حجت آوردن،جمع استدلالات. دلیل آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
سوگند خواستن سوگند خواهی سوگند خواستن طلبیدن قسم سوگند دادن، سوگند دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحلاب
تصویر استحلاب
دوشیدن خواستن پر شیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
خود سالاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استدلال
تصویر استدلال
فرنایش، شوند آوری، فرنود زنی، فرنود آوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استحصال
تصویر استحصال
برداشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استحلاف
تصویر استحلاف
سوگند دادن، قسم دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استدلال
تصویر استدلال
آوردن برای ثابت کردن مطلبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
آزادی داشتن، به آزادی کاری کردن، بدون مداخلۀ کسی کار خود را اداره کردن، در علوم سیاسی آزادی دولت ها در ادارۀ امور کشور، تصمیم گیری و قانون گذاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استظلال
تصویر استظلال
پناه بردن به سایه، در سایه نشستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استهلال
تصویر استهلال
نگاه کردن به آسمان جهت دیدن هلال در شب اول ماه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استذلال
تصویر استذلال
کسی را ذلیل پنداشتن، خوار و ناچیز شمردن، خوار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استحصال
تصویر استحصال
بهره برداری از محصولی که دارای قابلیت تجاری و اقتصادی است، حاصل کردن، به دست آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استحلاف
تصویر استحلاف
((اِ تِ))
سوگند خواستن، قسم دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استحلاء
تصویر استحلاء
((اِ))
شیرین شمردن، شیرین داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استقلال
تصویر استقلال
((اِ تِ))
خودمختار بودن، اداره کشور با اختیار و آزادی بدون مداخله کشورهای بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استغلال
تصویر استغلال
((اِ تِ))
طلب غله کردن، غله گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استضلال
تصویر استضلال
((اِ تِ))
میل به سایه و در آن نشستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استدلال
تصویر استدلال
((اِ تِ))
دلیل خواستن، دلیل آوردن، مفرد استدلالات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استهلال
تصویر استهلال
((اِ تِ))
ماه نو دیدن، پدیدار شدن ماه نو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استغلال
تصویر استغلال
استثمار کردن
فرهنگ فارسی عمید